گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر قران مهر
جلد سيزدهم
دوم: محتواي سورهي انبیاء




رستاخیز نزدیک است
قرآن کریم در آیات اول و دوم سورهي انبیاء با هشداري کوبنده، به غفلت مردم از رستاخیز و بیتوجهی آنان به آیات بیدارگر
الهی اشاره میکند و میفرماید: 1 و 2. اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ وَهُمْ فِی غَفْلَۀٍ مُّعْرِضُونَ* مَا یَأْتِیهِم مِّن ذِکْرٍ مِّن رَّبِّهِم مُّحْدَثٍ إِلَّا اسْتَمَعُوهُ
وَهُمْ یَلْعَبُونَ براي مردم، (زمانِ) حسابشان بسی نزدیک شد، در حالی که آنان در غفلت، رویگردانند!* هیچ یادآوريِ نوینی از
طرف پروردگارشان براي آنان نمیآید، مگر در حالی که آنان بازي میکنند بدان گوش فرا میدهند؛ نکتهها و اشارهها: 1. این آیه
.2 «1» . هشداري کوبنده به مردم میدهد، تا از خواب غفلت و بیخبري بیدار شوند و خود را براي حساب رستاخیز آماده سازند
یعنی گویی حساب با سرعت به استقبال ؛«. مردم به حساب نزدیک شدهاند » : و نمیفرماید « حساب به مردم نزدیک شده » : میفرماید
مردم میآید. 3. انسانها از حساب غافلاند و از همین روست که از رستاخیز رويگردانند و خود را براي صحنهي قیامت و دادگاه
عدل الهی و پاسخگویی آماده نمیکنند. کردار انسانها، که خود را از آلودگیها پاك نمیکنند، نشان دهندهي غفلت آنان است.
ممکن است تمام مردم باشند- معمولًا در این موارد « مردم » 4. در این آیه مقصود از ص: 142
استثناهایی وجود دارد، یعنی برخی افراد بیداردل همیشه در فکر حساب هستند- و یا این که مقصود مشرکان باشند؛ همان طور که
آیات بعدي در مورد مشرکان مکه است. 5. مقصود از نزدیک شدن حساب آن است که چیزي از عمر شما باقی نمانده است، و یا
این که باقیماندهي عمر دنیا نسبت به آنچه گذشته، اندك است، و یا آن که مسئلهي رستاخیز قطعی است و از این رو نزدیک است.
در این آیات اشاره به هر سخن بیدار کننده و در این جا مقصود آیات کتابهاي الهی و قرآن است؛ یعنی هر « ذِکر » 7. واژهي «1»
کتاب و آیهي جدیدي را که براي مردم فرود آید، به شوخی میگیرند و بازيگوشی میکنند. 8. برخی مفسران ذیل این آیه به
در مورد حادث یا قدیم بودن قرآن سخن گفتهاند؛ حاصل مطلب آن است که الفاظ قرآن، حادث و ،« مُحدَث » مناسبت واژهي
جدیدند که پس از پدید آمدن بر پیامبر صلی الله علیه و آله فرود آمدهاند، و محتوا و مطالب قرآن ازلی (و قدیم) اند، یعنی همیشه
9. در آیهي اخیر یکی از نشانههاي اعراض و غفلت مردم، بازيگوشی و به شوخی گرفتن «2» . در علم الهی وجود داشتهاند
یادآوريها و آیات جدید الهی بیان شده است و این یکی از مشکلات افراد غافل و متکبّر است که اندرزهاي خیراندیشان را به
شوخی و بازي میگیرند و از خواب غفلت بیدار نمیشوند. آموزهها و پیامها: 1. از خواب غفلت بیدار شوید که قیامت نزدیک
است. 2. در برابر آیات الهی بازيگوشی نکنید. 3. رستاخیز و آیات الهی را جدّي بگیرید. *** ص:
143 قرآن کریم در آیات سوم تا پنجم سورهي انبیاء به واکنش منفی مخالفان و تهمت جادوگري به پیامبر اسلام و پاسخ او اشاره
5. لَاهِیَۀً قُلُوبُهُمْ وَأَسَرُّواْ النَّجْوَي الَّذِینَ ظَلَمُواْ هَلْ هذَآ إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ أَفَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَأَنتُمْ تُبْصِرُونَ* قَالَ رَبِّی - میکند و میفرماید: 3
یَعْلَمُ الْقَوْلَ فِی السَّمَآءِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ* بَلْ قَالُواْ أَضْ غثُ أَحْلمٍ بَلِ افْتَرَیهُ بَلْ هُوَ شَاعِرٌ فَلْیَأْتِنَا بَایَۀٍ کَمَآ أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ در
حالی که دلهایشان سرگرم (چیز دیگر) است. و کسانی که ستم نمودند، رازگوییشان را پنهان کردند (و گفتند:) آیا این (پیامبر)
هر) سخن را که در آسمان ) » : جز بشري همانند شماست؟! و آیا به سراغ سِحر میروید، در حالی که شما میبینید؟!* (پیامبر) گفت
این قرآن) یک دسته خوابهاي پریشان ) » : بلکه (مشرکان) گفتند *«. و زمین (باشد) پروردگارم میداند؛ و او شنوا [و] داناست
صفحه 45 از 113
است؛ بلکه آن را [به دروغ به خدا] نسبت داده است، بلکه او شاعر است؛ پس باید نشانهاي (معجزهآسا) براي ما بیاورد؛ همان گونه
نکتهها و اشارهها: 1. مردم غافل، هم در ظاهر در حال بازي و غفلتاند و هم در «. که پیشینیان (از پیامبران با معجزه) فرستاده شدند
باطن مشغول خیالات و اندیشههاي بیارزش و غافل کننده؛ و طبیعی است که این افراد راه سعادت را نخواهند یافت. 2. این آیات
در مورد مشرکان مکه فرود آمده که در برابر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله واکنش منفی نشان میدادند و به ایشان تهمتها
میزدند و بدون ترس سخنان خود را آشکارا میگفتند. و در گوشی صحبت کردن آنان، یا براي توطئه و نقشهکشی بود، به طوري
که مردم متوجه طرح آنها در برابر پیامبر نشوند و یا براي مشورت در آماده کردن پاسخهاي خود در برابر منطق تفسیر قرآن مهر
3. در این آیات بیان شده که پیامبر صلی الله علیه و آله ضمن «1» . جلد سیزدهم، ص: 144 نیرومند پیامبر صلی الله علیه و آله بود
پروردگار من از هر سخنی در هر کجا باشد آگاه است، پس » موضعگیري در برابر سخنان در گوشی مشرکان، بیان میداشت که
در واقع این سخن پیامبر صلی الله علیه و آله نوعی هشدار به مشرکان بود .« سخنان مخفی شما را میشنود و از اسرار شما باخبر است
که مخفی کاري شما سودي برایتان ندارد؛ چراکه خدا از همه چیز باخبر است. 4. در این آیات بیان شده که مخالفان پیامبر صلی الله
علیه و آله به او اشکال میکردند که چرا او همانند مردم، یک بشر است؛ در حالی که نمیدانستند، پیامبري که میخواهد الگوي
مردم باشد، باید همچون خود آنان باشد تا بتواند عواطف و مشکلاتشان را درك و براي آنها برنامه ارائه کند یا از خدا پیامی
بیاورد. 5. در این آیات بیان شده که مخالفان پیامبر صلی الله علیه و آله تهمتهایی به ایشان میزدند؛ از جمله: الف) گاهی سخنان
او را خوابهاي آشفته میدانستند. ب) گاهی میگفتند: او (به خدا دروغ) بسته است. ج) گاهی او را شاعر و خیالباف
میپنداشتند. د) گاهی نیز او را جادوگر میخواندند. با دقت در این تهمتها و نسبتها روشن میشود که سخنان مشرکان ضد و
نقیض و ناسازگار بود، و این خود دلیلی بر بطلان تهمتهاي آنان است. 6. مشرکان بهانهجو از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله
تقاضاي معجزه میکردند، در حالی که پیامبر معجزهاي همچون قرآن داشت که در دسترس تمام مشرکان عرب و قابل فهم بود.
ص: 145 آموزهها و پیامها: 1. مخالفان اسلام بدانند که خدا از همه چیز آگاه است و مخفیکاري
سودي ندارد. 2. رهبران الهیِ جوامع اسلامی، آمادهي تهمتها و بهانهجوییهاي دشمنان باشند. 3. مخالفان اسلام، غافلدلانی
ستمکار هستند و جلسات سرّي علیه مسلمانان تشکیل میدهند (پس مواظب نقشههاي آنان باشید.) 4. رهبران الهی در گفتمانها، به
مخالفان پاسخی منطقی و آرام بدهند و توجه داشته باشند که خدا از همه چیز آگاه است. ***
رجوع به متخصص یک قانون الهی
قرآن کریم در آیات ششم تا نهم سورهي انبیاء با هشدار به مشرکان، به ایرادهاي آنان در مورد پیامبر صلی الله علیه و آله پاسخ
9. مَآ ءَامَنَتْ قَبْلَهُم مِّن قَرْیَۀٍ أَهْلَکْنهَآ أَفَهُمْ یُؤْمِنُونَ* وَمَآ أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِی إِلَیْهِمْ فَسْئَلُواْ أَهْلَ الذِّکْرِ - میدهد و میفرماید: 6
إِن کُنتُمْ لَاتَعْلَمُونَ* وَمَا جَعَلْنهُمْ جَسَ داً لَّا یَأْکُلُونَ الطَّعَامَ وَمَا کَانُواْ خلِدِینَ* ثُمَّ صَ دَقْنهُمُ الْوَعْدَ فَأَنجَیْنهُمْ وَمَن نَّشَآءُ وَأَهْلَکْنَا الْمُسْرِفِینَ
پیش از آن (مشرك) ان هیچ آبادي که (مردم) آن را هلاك کردیم، ایمان نیاوردند؛ پس آیا اینان ایمان میآورند؟!* و پیش از
تو، جز مردانی که به سوي آنان وحی میکردیم، نفرستادیم. پس اگر نمیدانید، از آگاهان بپرسید.* و آن (پیامبر) ان را پیکرهایی
که غذا نمیخورند قرار ندادیم؛ و ماندگار (هم) نبودند.* سپس وعده (عذاب) آنان را راست گردانیدیم، و آنان و کسی را که
(شایسته دانستیم و) خواستیم نجات بخشیدیم؛ و اسرافکاران را هلاك نمودیم. ص: 146 نکتهها و
اشارهها: 1. مفسران در مورد مقصود آیهي اول دو دیدگاه دارند: نخست آن که، منظور پاسخگویی کلی به تمام تهمتها و بهانه
جوییهاي مشرکان است که در آیات پیشین بیان شده است؛ یعنی میفرماید: قبل از اینها نیز افراد لجوج دیگري بودند که متوسّل
به تهمت و بهانه جویی میشدند و سرانجام بدون این که ایمان بیاورند هلاك شدند؛ شاید مشرکان مکه نیز چنین سرنوشتی پیدا
صفحه 46 از 113
کنند. دوم آن که، مقصود پاسخگویی به بهانه جویی مشرکان در مورد درخواست معجزات دلخواه است که در آیهي پیشین بیان
شد؛ یعنی میفرماید: قبل از اینها نیز افرادي بودند که تقاضاي معجزات اقتراحی (دلخواهانه و بهانهجویانه) میکردند، ولی
2. در «1» . هنگامی که معجزه را آوردیم، ایمان نیاوردند و از این رو نابود شدند؛ شاید مشرکان مکه نیز چنین سرنوشتی پیدا کنند
همان ایرادي که مشرکان «2» . این آیات به یک پرسش اساسی مشرکان و مخالفان پیامبران در طول تاریخ پاسخ داده شده است
مکه آن را تکرار کردند که چرا پیامبر، بشري همانند ماست؟ قرآن در پاسخ آنان اشاره فرمود: اولًا، همهي پیامبرانی که خدا
فرستاده است بشر بودهاند. ثانیاً، پیامبران انسانهایی بودند که غذا میخوردند و مثل بقیهي مردم زندگی میکردند؛ چرا که رهبر
انسانها باید از جنس خودشان باشد تا عواطف و مشکلات آنها را لمس کند، با الهام الهی بهترین برنامه و راه حل را براي آن
فراهم سازد، الگوي خوبی براي مردم باشد و حجّت را بر آنان تمام ص: 147 کند. اما اگر رهبر و
به معناي اهل اطلاع و « أهلِ ذِکر » پیامبر انسانها، فرشتهاي با عمر جاوید باشد، نمیتواند چنین ویژگیهایی داشته باشد. 3. تعبیر
هر چیز را نمیدانید لازم است » آگاهان است که شامل تمام دانشمندان میشود. این مطلب اشاره به این قانون کلی عقلایی است که
به « جواز تقلید مردم از مجتهدان متخصص در فقه » برخی از مفسران و فقیهان در مورد .« از دانشمندان و متخصصان آن رشته بپرسید
آري؛ انسان دانا و متخصص میتواند خود و دیگران را نجات بخشد اما نادان، نه میتواند خود را «1» . این آیه استدلال کردهاند
نجات دهد و نه دیگران را. آن کس که بداند و بداند که بداند اسب شرف از گنبد گردون بجهاند آن کس که نداند و نداند که
نداند در جهل مرکب ابد الدهر بماند 4. یکی از مصادیق اهل ذکر در صدر اسلام، دانشمندان اهل کتاب، یعنی یهود و مسیحیت
بودند، ولی این مطلب منحصر به آنها نیست. همان طور که در احادیث اسلامی نیز بیان شده است، مقصود از اهل ذکر امام علی
البته اینگونه احادیث، بیان مصداق کامل آیه است، ولی به معناي انحصار مفهوم آیه در «2» . علیه السلام و امامان بعد از او هستند
5. در آیهي اخیر، اشاره شد که خدا به پیامبران الهی وعده داده بود که آنان را نجات دهد و دشمنان را نابود «3» . این موارد نیست
کند و نقشههاي آنان را نافرجام سازد و او وعدهي خود را تحقق بخشید؛ و این سنت الهی است که از پیامبران خود در برابر مخالفان
6. مقصود از اسرافکارانی که نابود شدند، کسانی بودند که در ستمکاري و حمایت کند. ص: 148
کفر و گناه زیادهروي کردند، در مورد نیروهاي خود و جامعه اسراف نمودند، پیامبران و آیات الهی را تکذیب کردند و در نهایت
گرفتار عذاب الهی شدند. آموزهها و پیامها: 1. اسرافکاران، وعدهي الهی در مجازات پیشینیان شما اجرا شد، (پس مراقب اعمال
خود باشید). 2. به شبهات مخالفان در مورد نبوّت پاسخ دهید و بدانید که وعدههاي پیامبران تحققیافتنی است. 3. هر چه را
. نمیدانید از متخصص آن بپرسید. *** قرآن کریم در آیهي دهم سورهي انبیاء به بیدارگري قرآن اشاره میکند و میفرماید: 10
لَقَدْ أَنزَلْنَآ إِلَیْکُمْ کِتباً فِیهِ ذِکْرُکُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ به یقین به سوي شما کتابی فرو فرستادیم، که در آن (وسیله) تذکّر شماست؛ پس آیا
چند تفسیر کردهاند: الف) مقصود « ذکر شماست » خردورزي نمیکنید؟! نکتهها و اشارهها: 1. مفسران در مورد این تعبیر که قرآن
آن است که قرآن مایهي تذکّر و بیداري شماست؛ پس اگر بخواهید و لجاجت نکنید، تفکر در آیات آن شما را بیدار میسازد و
هدایت میکند. ب) منظور آن است که قرآن نام و آوازهي شما مسلمانان و عربها را در دنیا بلند کرد و مایهي عزّت و شرافت شما
شد. ص: 149 ج) قرآن آنچه شما در مورد دین، دنیا و اخلاق نیاز دارید یادآوري نموده است. البته
برخی از مفسران معناي اول را ترجیح «1» . تفسیرها با همدیگر تعارض ندارند و ممکن است مقصود آیه همه این معانی باشد
2. برخی از مفسران این آیه را پاسخی دیگر به تهمتها و ایرادهاي مشرکان دانستهاند. که اشاره میکند، قرآن «2» . دادهاند
معجزهي جاویدان و بیدارگر پیامبر صلی الله علیه و آله است، پس چرا شما معجزهي جدید میطلبید و بهانهجویی میکنید و بدون
توجه به اعجاز قرآن، به پیامبر صلی الله علیه و آله تهمت خوابهاي آشفته، جادوگري و شاعري میزنید. آموزهها و پیامها: 1. قرآن
کتابی بیدارگر، یادآور و عزّتآفرین است. 2. بیندیشید تا از بیدارگري قرآن بهتر استفاده نمایید. *** تفسیر قرآن مهر جلد
صفحه 47 از 113
سیزدهم، ص: 150 قرآن کریم در آیات یازدهم تا سیزدهم سورهي انبیاء به واکنش عملی ستمکاران در برابر عذاب الهی اشاره
13 . وَکَمْ قَصَمْنَا مِن قَرْیَۀٍ کَانَتْ ظَالِمَۀً وَأَنشَأْنَا بَعْدَهَا قَوْماً ءَاخَرِینَ* فَلَمَّآ أَحَسُّواْ بَأْسَنَآ إِذَا هُم مِّنْهَا یَرْکُضُونَ* - میکند و میفرماید: 11
لَاتَرْکُضُواْ وَارْجِعُواْ إِلَی مَآ أُتْرِفْتُمْ فِیهِ وَمَسکِنِکُمْ لَعَلَّکُمْ تُسْئَلُونَ و چه بسیار آبادي را که (مردمش) ستمکار بودند، در هم شکستیم؛ و
بعد از آنها، قوم دیگري پدید آوردیم.* و هنگامی که سختی (عذاب) ما را احساس کردند، ناگهان آنان از (ترس) آن پا به فرار
گذاشتند.* (گفتیم:) پا به فرار مَگذارید؛ و به سوي آنچه در آن کامرانی یافتید، و خانههایتان باز گردید! تا شاید شما مورد سئوال
به معناي شکستن با شدت است. این تعبیر نشان میدهد که خدا ستمکاران را با « قَصَم » قرار گیرید! نکتهها و اشارهها: 1. واژهي
عذابی شدید درهم میشکند و مجازات میکند. آري؛ کسانی که روزي به دیگران آزار میرساندند اکنون گرفتار میشوند و
نتیجهي کردار خود را میبینند. ایمن مشو ز فتنه، چو خود فتنه میکنی گر چیرهاي تو، چیرهتر است از تو روزگار افسونگر زمانه تو
را هم کند فسون صیّاد چرخ پر، تو را هم کند شکار (پروین) 2. ستمکاران هنگامی که عذاب الهی نزدیک و نشانههاي آن آشکار
میشود و دیگر راه فراري ندارند همچون لشکر شکستخوردهاي پا به فرار میگذارند و به هر سو پراکنده میشوند. 3. در
هنگامهي فرار به ستمکاران ندا داده میشود که به سوي خانهها و ص: 151 قصرهاي خودتان
بازگردید، تا شاید خدمتگزاران شما دو باره نزد شما بیایند و از فرمانهاي شما پرسش کنند و یا محرومانی که به در خانهي شما
میآمدند و محروم باز میگشتند، دو باره بیایند و از شما تقاضا کنند و محروم باز گردند. و همان صحنههاي نفرتانگیز دو باره
4. در این آیات بیان نشده که چه کسی ستمکاران «1» . تکرار شود. این ندا در حقیقت نوعی استهزا و سرزنش ستمکاران است
5. در این آیات از میان «2» . فراري را ندا میدهد ولی ممکن است این نداي فرشتگان الهی یا پیامبران و یا نداي وجدان آنها باشد
اشاره شده است. شاید این بدان سبب باشد که مسکن وسیلهي آرامش است که انسان معمولًا بیشترین « مسکن » نعمتهاي مادي به
درآمد زندگی را خرج آن میکند و بدان علاقه دارد. آموزهها و پیامها: 1. تاریخ را مطالعه کنید تا بدانید که تهدیدهاي الهی
شوخی نیست و قبلًا در مورد ملتهاي ستمکار عملی شده است. 2. از سرنوشت ستمکاران تاریخ عبرت بگیرید و ستمکاري نکنید.
*** ص: 152 قرآن کریم در آیات چهاردهم و پانزدهم سورهي انبیاء به واکنش گفتاري ستمکاران
در برابر عذاب الهی اشاره میکند و میفرماید: 14 و 15 . قَالُواْ یوَیْلَنَآ إِنَّا کُنَّا ظلِمِینَ* فَمَا زَالَتْ تِلْکَ دَعْوَیهُمْ حَتَّی جَعَلْنهُمْ حَصیِداً
و پیوسته این، ندایشان بود، تا آنان را درو شدهاي خاموش (و بیجان) *«. اي واي بر ما! بیقین ما ستمکار بودیم » : خمِدِینَ گفتند
گردانیدیم. نکتهها و اشارهها: هنگامی که عذاب الهی فرا میرسد، ستمکاران از خواب غفلت بیدار میشوند و فریادشان بلند
میشود و حسرت میخورند، اما دیگر دیر شده و این فریادها سودي ندارد و در نهایت همچون زراعتی درو شده بر زمین میریزند
و شهر و دیار پرخروش آنان به قبرستانی خاموش تبدیل میشود. آموزهها و پیامها: 1. ستمکاري، پشیمانی به دنبال دارد. 2. قبل از
فرا رسیدن عذاب الهی بیدار شوید و دست از ستمکاري بردارید که فریاد و پشیمانی در آن روز سودي ندارد. *** تفسیر قرآن مهر
جلد سیزدهم، ص: 153
آفرینش هدفمند جهان
- قرآن کریم در آیات شانزدهم تا هیجدهم سورهي انبیاء به هدفداري آفرینش و نابودي نهایی باطل اشاره میکند و میفرماید: 16
18 . وَمَا خَلَقْنَا السَّمَآءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا لعِبِینَ* لَوْ أَرَدْنَآ أَن نَّتَّخِ ذَ لَهْواً لَاتَّخَ ذْنهُ مِن لَّدُنَّآ إِن کُنَّا فعِلِینَ* بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَی الْبطِلِ
فَیَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ وَلَکُمُ الْوَیْلُ مِمَّا تَصِ فُونَ و آسمان و زمین، و آنچه را در میان آن دوست به بازیچه نیافریدیم.* اگر (بر فرض)
میخواستیم که سرگرمیاي برگزینیم، حتماً آن را از نزد خود بر میگزیدیم؛ اگر (این کار را) انجام میدادیم.* بلکه حق را بر
باطل میافکنیم و آن را فرو میشکند پس ناگهان آن را نابود میسازد؛ و [لی واي بر شما از آنچه (در باره خدا و پیامبر) وصف
صفحه 48 از 113
میکنید! نکتهها و اشارهها: 1. از آن جا که مشرکان ستمکار و مخالفان پیامبر صلی الله علیه و آله به دنبال لهو و لعب میرفتند و به
بازي و سرگرمی مشغول میشدند و جهان را بیهدف و بازیچه میپنداشتند، در این آیات با ردّ پندارهاي آنان به هدفداري جهان
اشاره شده است. 2. اگر انسان نگاهی به عظمت آفرینش و پهنهي هستی بنماید متوجه اهمیت آفرینش و هدف آن میشود. خدا
جهان را آفریده تا موجودي شریف و باکرامت همچون انسان را در آن پرورش دهد و او از عظمت این جهان به نشانههاي
آفریدگار و معاد پی ببرد. آري؛ مجموعهي هستی داراي مبدأ و معاد، و جهانی سیّال و هدفدار است، اما اگر از چشم ستمکاران
بیایمان به آن بنگریم، بازیچهاي پوچ و بیهدف است؛ که البته این مطلب با حکمت الهی ناسازگار است چون خدا کار بیهوده و
بازیچه انجام نمیدهد. 3. هدفمند بودن جهان به معناي جبران کمبود و تکمیل آفریدگار آن ص:
154 نیست، بلکه هدف آفرینش و فواید آن به خود انسانها باز میگردد؛ یعنی هدف تکامل انسان است؛ تکامل اختیاري نه
اجباري؛ چراکه تکامل اجباري در حقیقت تکامل نیست. 4. جهان بازیچه و بیهدف نیست و در نهایت حق بر باطل پیروز میشود.
«3» . و آزمایش انسان «2» آگاهی و دانش «1» ، در آیات قرآن اهداف متعددي براي آفرینش انسان برشمرده شده است: عبودیت
البته ممکن است هر کدام از این آیات به یک بُعد انسان اشاره کند؛ گاهی به تکامل بُعد علم، گاهی به تکامل بُعد عمل و گاهی به
برخی از این هدفها مقدمهي هدف اصلی است؛ یعنی انسان را آزمایش میکنند تا رشد «4» . تکامل بعد روحی و اخلاقی انسان
یابد و آگاهتر شود و با معرفت بیشتري به ستایش و عبادت خدا بپردازد و در نهایت به او نزدیکتر شود و به طرف تکامل نهایی و
به معناي سرگرمی و هدفهاي نامعقول است. 6. از آن « لَهْو » به معناي کار بیهدف و بازیچه و « لَعْب » . قلّهي انسانیت صعود کند. 5
اگر بر فرض محال، میخواستیم وسیلهاي » : جا که ساحت قدس الهی با لهو و لعب و بازیچههاي بیهدف ناسازگار است، میفرماید
یعنی اولًا چنین چیزي با ساحت قدس الهی سازگار «. براي سرگرمی خود انتخاب کنیم، چیزي انتخاب میکردیم که متناسب ما باشد
ص: 155 و ثانیاً اگر هم بر فرض محال او سرگرمی میخواست، این بازیچهها متناسب «5» . نیست
مقام او نبود. 7. اساس جهان بر باطل نیست، بلکه جهان مجموعهاي از حق و باطل است که خدا همواره دلایل عقلی و معجزات
پرتاب کردن ) « قَذَف » . آشکار حق را در برابر پندارها و خرافات بیهودهي باطلگرایان قرار میدهد و آنها را درهم میکوبد. 8
به معناي شکستن جمجمهي سر، حساسترین نقطهي بدن « یَدمَغُ » چیزي از راه دور) نشاندهندهي سرعت و قدرت حق است؛ و نیز
است؛ یعنی لشگر حق پیروزي چشمگیر و کوبندهاي بر باطلگرایان پیدا میکنند، به طوري که باطل به کلی زایل و نابود میشود و
آموزهها و پیامها: 1. جهان هدفمند است. 2. پیروزي نهایی در جهان از آن حق و «1» . این برنامه در طول تاریخ بشر ادامه دارد
حقطلبان است. 3. جهان را بیهدف و بازیچه نپندارید، که ساحت مقدّس الهی از این امور مبرّاست. *** تفسیر قرآن مهر جلد
سیزدهم، ص: 156 قرآن کریم در آیات نوزدهم و بیستم سورهي انبیاء به عبادت و تسبیح فرشتگان الهی اشاره میکند و میفرماید:
19 و 20 . وَلَهُ مَن فِی السَّموتِ وَالْأَرْضِ وَمَنْ عِندَهُ لَایَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَلَا یَسْتَحْسِرُونَ* یُسَبِّحُونَ الَّیْلَ وَالنَّهَارَ لَایَفْتُرُونَ و کسانی که
در آسمانها و زمین هستند، فقط از آن اویند؛ و کسانی (از فرشتگان) که نزد او هستند، از پرستش وي تکبّر نمیورزند و درمانده
نمیشوند. * (او را) در شب و روز به پاکی میستایند؛ در حالی که سست نمیگردند. نکتهها و اشارهها: 1. در آیات پیشین بیان
شد که ستمکاران شركپیشه، جهان را بیهدف و بازیچه میپنداشتند، یعنی تصویر ناصحیحی از نظام هستی داشتند و اینک در این
آیات این تصوّر را اصلاح میکند و نشان میدهد که همهي افراد براي هدف الهی آفریده شدهاند و فرشتگان به عبادت و تسبیح او
مشغولاند. 2. در نظام بردهداري، هر اندازه که بندهاي به مولاي خود نزدیکتر باشد، کمتر در برابر او فروتنی میکند؛ چون
مولایش به او نیازمند است. اما در نظام عبودیت الهی، هر اندازه که بندگان و فرشتگان به خدا نزدیکتر شوند، مقام عبودیت،
آموزهها و پیامها: 1. خدا مالک تمام جهانیان است و فرشتگان همواره در تسبیح اویند «1» . پرستش و فروتنی آنها زیادتر میشود
(پس چرا مشرکان به غیر او چشم دوختهاند). 2. مالک حقیقی جهان و تسبیحگران او را بشناسید (تا به دنبال غیر او نروید). ***
صفحه 49 از 113
ص: 157 قرآن کریم در آیات بیست و یکم و بیست و دوم سورهي انبیاء با اشاره به برهان تمانع، به
نفی شرك میپردازد و میفرماید: 21 و 22 . أَمِ اتَّخَذُواْ ءَالِهَۀً مِّنَ الْأَرْضِ هُمْ یُنشِرُونَ* لَوْ کَانَ فِیهِمَآ ءَالِهَۀٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحنَ اللَّهِ
رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یَصِ فُونَ آیا معبودانی از زمین بر گرفتند که آنان (مردگان را) زنده میکنند؟!* اگر (بر فرض) در آن دو (: آسمان
و زمین،) معبودانی جز خدا بودند، حتماً (آسمان و زمین) تباه میشدند. پس خدا، پروردگار تخت (جهانداري و تدبیر هستی) منزّه
اشاره به بتهاست که آنها را از سنگ و « معبودهایی از زمین » است، از آنچه (او را) وصف میکنند. نکتهها و اشارهها: 1. تعبیر
چوب میساختند و حاکم بر نظام هستی میپنداشتند. در آیهي اول اشاره شده که معبود جهانیان لازم است که خالق آنها نیز باشد،
اشاره شده که دلیلی براي توحید و نفی « برهان تمانع » در حالی که معبودها و بتها چیزي را خلق نمیکنند. 2. در آیهي دوم به
شرك است؛ یعنی نظامی واحد بر جهان حاکم است که همهي اجزاي آن را هماهنگ و تحت قوانین و برنامههاي منظم در آورده
است. از این نظم و هماهنگی متوجه میشویم که جهان مبدأ واحدي دارد؛ چون اگر مبدأهاي متعدد و ارادههاي مختلف در آن
دخالت داشتند، نظام هستی بر هم میخورد و جهان فاسد میشد؛ چرا که هر کجا سخن از تعدد است، حتماً تفاوت و اختلاف
خردمند گوید که در یک سراي چو «1» . وجود دارد و اگر دو معبود از همهي جهات و ارادهها یکسان بودند، یک خدا میشدند
فرمان دو گردد نماند به جاي (فردوسی) آموزهها و پیامها: 1. خدایی را بپرستید که یکتا و آفریننده و منتشرکنندهي موجودات
است. 2. نه جهان دو خدا را بر میتابد و نه خدا دوگانگی را. *** قرآن کریم در آیهي بیست و سوم سورهي انبیاء به ایراد نداشتن
کارهاي خدا اشاره میکند و میفرماید: 23 . لَایُسْئَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَهُمْ یُسْئَلُونَ (خدا) از آنچه انجام میدهد بازخواست نمیشود؛ در
حالی که آنان بازخواست میشوند. نکتهها و اشارهها: 1. در آیهي پیشین در قالب برهان تمانع و نظم جهان بیان شد که اگر دو خدا
بودند، کار جهان دچار اشکالات فراوان و فساد و نابودي میشد و اینک در این آیه به بیایراد بودن کار خدا اشاره شده است که
کار جهان چنان حکیمانه پیریزي شده که هیچ اشکالی ندارد. 2. پرسش دو گونه است: گاهی براي توضیح خواهی در مورد
چیزي است که انسان از آن اطلاع کافی ندارد. اینگونه پرسش حتی در مورد کارهاي الهی نیز، نیکو و بدون اشکال است. اما
گاهی اعتراضی و براي ایراد گرفتن است. مفهوم چنین پرسشی آن است که کار مخاطب غلط است. این نوع پرسش در مورد خدا
روا نیست؛ چراکه او حکیم است و در کارهایش اشکال و ایراد نیست، ولی در مورد کارهاي انسان اشکالی ندارد، چون انسان
3. در حدیثی از امام باقر «1» . گاهی گناه و خطا میکند و مورد ص: 159 بازخواست قرار میگیرد
از خدا پرسش نمیشود)؛ چراکه او کاري، جز از روي حکمت و ) » : علیه السلام حکایت شده که در مورد آیهي فوق فرمودند
آموزهها و پیامها: 1. دیگران را با خدا مقایسه نکنید، که کارهاي او بیایراد و کارهاي دیگران داراي «2» «. صواب انجام نمیدهد
اشکال است. 2. همه در مورد کارهایشان مورد پرسش و بازخواست قرار میگیرند. *** قرآن کریم در آیات بیست و چهارم و
بیست و پنجم سورهي انبیاء دلایل دیگري براي نفی شرك میآورد و میفرماید: 24 و 25 . أَمِ اتَّخَ ذُواْ مِن دُونِهِ ءَالِهَۀً قُلْ هَاتُواْ
بُرْهنَکُمْ هذَا ذِکْرُ مَن مَّعِیَ وَذِکْرُ مَن قَبْلِی بَلْ أَکْثَرُهُمْ لَایَعْلَمُونَ الْحَقَّ فَهُم مُّعْرِضُونَ* وَمَآ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ مِن رَّسُولٍ إِلَّا نُوحِی إِلَیْهِ أَنَّهُ
دلیل روشنتان را بیاورید. این است یادمان کسانی که با من هستند » : لَآإِلهَ إِلَّآ أَنَاْ فَاعْبُدُونِ (بلکه) آیا معبودانی جز او برگزیدند؟! بگو
بلکه اکثر آن (مشرك) ان حق را نمیشناسند؛ و از اینرو آنان رویگردانند.* و پیش از تو «. و یادمان کسانی که پیش از من بودهاند
هیچ معبودي جز من نیست؛ پس [مرا] پرستش » : هیچ فرستادهاي را نفرستادیم جز این که به سوي او وحی کردیم که در حقیقت
ص: 160 نکتهها و اشارهها: 1. در این آیات به دو دلیل براي نفی شرك اشاره شده است: «. کنید
الف) مشرکان هیچ دلیلی براي اثبات شرك ندارند در حالی که توحید دلایل متعددي دارد و هیچ انسان عاقلی چیزي را بدون دلیل
و نداي توحید، سخنی است که به «1» نمیپذیرد. ب) تمام پیامبران در طول تاریخ بشر مردم را به سوي خداي یکتا فرا خواندهاند
سوي همهي پیامبران وحی شده بود؛ پس اگر خداي دیگري غیر از اللَّه وجود داشت، پیامبري میفرستاد یا وحی میکرد که او را
صفحه 50 از 113
2. در این آیه بیان شده که مخالفت «2» . بپرستند و لا اقل یک پیامبر هم به سوي او دعوت میکرد، در حالی که چنین نبوده است
اکثریت مشرکان مکه با پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله ریشه در جهل آنها داشته است. از این مطلب استفاده میشود که اکثریت
نادان، معیار حق و باطل نیستند. آموزهها و پیامها: 1. سخن بدون دلیل را نپذیرید و از مخالفان توحید هم دلیل بخواهید (هر چند
دلیلی نداشته باشند). 2. توحید، نداي تمام پیامبران در طول تاریخ بوده است. 3. شرك، دلیل ندارد. 4. اکثریت نادان را، معیار حق
و باطل ندانید. *** ص: 161 قرآن کریم در آیات بیست و ششم تا بیست و نهم سورهي انبیاء با
29 . وَقَالُواْ اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً سُبْحنَهُ بَلْ عِبَادٌ - اشاره به ویژگیهاي فرشتگان، فرزند خدا بودن آنها را نفی میکند و میفرماید: 26
مُّکْرَمُونَ* لَایَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ* یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَی وَهُم مِّنْ خَشْیَتِهِ مُشْفِقُونَ*
خداي) گستردهمهر، فرزندي (از ) » : وَمَن یَقُلْ مِنْهُمْ إِنِّی إِلهٌ مِّن دُونِهِ فَذلِکَ نَجْزیهِ جَهَنَّمَ کَذلِکَ نَجْزِي الظلِمِینَ و (مشرکان) گفتند
او منزّه است؛ بلکه (فرشتگان) بندگانِ گرامی داشته شدهاند؛* که در سخن بر او پیشی نمیگیرند؛ و آنان .« فرشتگان) برگزیده است
به فرمان او عمل میکنند؛* (زیرا) آنچه در پیش رویشان (در آینده) و آنچه در پشت سرشان (در گذشته) است میداند؛ و
(فرشتگان) جز براي کسی که (خدا از او) خشنود باشد، شفاعت نمیکنند؛ و آنان از هراس او بیمناکند.* و هر کس از آن
پس او را جهنّم کیفرش میدهیم. اینچنین ستمکاران را کیفر میدهیم. «. در حقیقت من معبودي جز او هستم » : (فرشتگ)- ان بگوید
نکتهها و اشارهها: 1. بسیاري از مشرکان عرب عقیده داشتند که فرشتگان، فرزندان خدا هستند و به همین دلیل گاهی آنها را
پرستش میکردند و یا شفیع خود میدانستند. قرآن کریم در آیات فوق این عقاید بیاساس را محکوم میکند. 2. خدا هیچگاه
فرزندي نداشته و نخواهد داشت؛ چراکه فرزند داشتن مستلزم نیازمندي، یعنی براي ادامهي نسل و یا انس گرفتن با آنهاست. اما
خداي متعال از این صفات منزّه است. او ابدي و ازلی است و نیازي به فرزند و بقاي نسل ندارد و هیچگاه احساس تنهایی نمیکند
تا نیاز به انس داشته باشد. 3. قرآن کریم در این آیات با بر شمردن پنج صفت عالی فرشتگان، اشاره تفسیر قرآن مهر جلد سیزدهم،
ص: 162 میکند که فرشتگان با این صفات بندگانی مطیع و خدا ترساند و هیچگاه نمیتوانند خدا یا فرزند خدا باشند و اگر بر
فرض چنین ادعایی بکنند، سزاي آنان جهنّم خواهد بود. 4. فرشتگان بندگان باکرامت خدا هستند (که راه عبودیت را برگزیدهاند و
به آن افتخار میکنند) و در برابر خدا مؤدب هستند و فرمانهاي او را اجرا میکنند؛ آنها به احاطهي علمی خدا آگاهی دارند (و از
این رو تخلّف نمیورزند). آري؛ فرشتگان شفیعان رستاخیز هستند که از حق میترسند و در برابر آن فروتن و با عنایتاند و هیچگاه
ادعاي خدایی نمیکنند. 5. فرشتگان، بر خلاف تصور مشرکان، از هر کسی شفاعت نمیکنند. آنان تنها از کسی شفاعت میکنند
که خدا از او خشنود است و اجازهي شفاعت او را داده است. 6. از این آیه استفاده میشود که اولًا، شفاعت فرشتگان مورد تأیید
قرآن است. ثانیاً، شفاعت آنها شرایطی دارد؛ از جمله آن که اعمال و عقاید کسی که میخواهد مورد شفاعت قرار گیرد، مورد
رضایت خدا باشد؛ یعنی فرشتگان شفاعت کسانی را میکنند که خدا در مورد شفاعت آنها رخصت داده باشد. 7. شفاعت پارتی
بازي نیست، بلکه ایجاد نور امید در دل گناهکاران و خطاکارانی است که پشیمان شده و هنوز رابطهي خود را با خدا حفظ
کردهاند؛ پس شفاعت مکتب تربیتی اسلام براي بازگرداندن گناهکاران و جلوگیري از ناامیدي آنان است تا رابطهي خود را با خدا
و اولیاي او برقرار و گذشتهي خود را جبران کنند و در نتیجه مورد رضایت الهی و مشمول شفاعت قرار گیرند. تفسیر قرآن مهر جلد
به معناي ترس همراه با تعظیم و احترام است؛ یعنی ترس فرشتگان از خدا همچون ترس انسان از « خشیت » .8 سیزدهم، ص: 163
9. شرك و ادعاي الوهیت نوعی «1» . موجودي وحشتناك نیست، بلکه آمیزهاي از احترام، عنایت، معرفت و احساس مسئولیت است
ستمکاري به خود و دیگران است که کیفر آن جهنّم است. آموزهها و پیامها: 1. فرشتگان الهی را در حدّ خودشان احترام بگذارید
و فرزند خدا نخوانید. 2. فرشتگان الهی موجوداتی باکرامت، مطیع، خداترس و شفیعان رستاخیز هستند. 3. ادعاي الوهیت، ستمی
است که خدا آن را برنمیتابد. ***
صفحه 51 از 113
اشارات علمی قرآن
قرآن کریم در آیات سیام و سی و یکم سورهي انبیاء به برخی از نشانههاي هدایتآمیز خدا در صحنهي آسمان و زمین اشاره
میکند و میفرماید: 30 و 31 . أَوَ لَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُواْ أَنَّ السَّموتِ وَالْأَرْضَ کَانَتَا رَتْقاً فَفَتَقْنهُمَ ا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَآءِ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ أَفَلَا
یُؤْمِنُونَ* وَجَعَلْنَا فِی الْأَرْضِ رَوسِیَ أَن تَمِیدَ بِهِمْ وَجَعَلْنَا فِیهَا فِجَاجاً سُبُلًا لَّعَلَّهُمْ یَهْتَدُونَ آیا کسانی که کفر ورزیدند اطلاع نیافتند که
آسمانها و زمین پیوسته بودند، و آن دو را گشودیم؛ و هر چیز زندهاي را از آب قرار دادیم؟! پس آیا ایمان نمیآورند؟!* و در
زمین، [کوههاي استواري قرار دادیم، [مبادا] که آنان را بلرزاند؛ و در آن (کوهها و) درّهها، راهها قرار دادیم تا شاید آنان راهنمایی
« جدایی و گشودن » به معناي « فَتْق » و « پیوستگی » به معناي « رَتْق » . شوند. ص: 164 نکتهها و اشارهها: 1
است. مفسران در مورد پیوستگی و گشودگی آسمانها و زمین سه تفسیر نمودهاند: الف) مقصود، پیوستگی آسمانها و زمین در
آغاز خلقت است که مجموعهي منظومهي شمسی و ستارگان به صورت تودهي واحد عظیم و فشردهاي بودند، سپس بر اثر انفجاري
ب) مقصود از پیوستگی آسمانها و زمین، یکنواخت بودن مواد «1» . بزرگ تجزیه شدند و ستارگان و سیارات به وجود آمدند
جهان است که به صورت مادهي واحدي خودنمایی میکند، اما با گذشت زمان ترکیبات جدید و انواع گیاهان و حیوانات در
ج) مقصود از پیوستگی آسمانها، نباریدن باران و مقصود از پیوستگی زمین نروییدن گیاهان «2» . آسمان و زمین پدید میآید
به تفسیر اول و سوم در برخی از «3» . است، اما خدا هر دو را گشود و آبی از آسمان فرو فرستاد و از زمین انواع گیاهان را رویاند
اما تفسیر اول و «5» ، البته تفسیر سوم با ظاهر آیه و سیاق آن سازگارتر است «4» . احادیث اهل بیت علیهم السلام اشاره شده است
2. در دوم هم منافاتی با معناي وسیع آیه ندارد و ممکن است هر سه معنا مقصود آیه باشد. ص: 165
مورد پیدایش موجودات زنده از آب نیز سه احتمال تفسیري وجود دارد: الف) حیات همهي موجودات زنده وابسته به آب است، به
ویژه آن که بخش عمدهاي از مواد تشکیل دهندهي بدن انسان و حیوانات از همین آب است. ب) همهي موجودات زنده از نطفه به
وجود آمدهاند. ج) حیات از آب شروع شده است؛ یعنی موجودات تکسلولی اولیه نیز در آب اعماق اقیانوسها به وجود آمدهاند.
زنده از آب است دایم هر چه هست این چنین از آب نتوان شست دست (عطار) 3. کوههاي ثابت و استوار فواید فراوان براي «1»
انسانها دارند و همچون زرهاي محکم، کرهي زمین را در برگرفته و از لرزشهاي شدید آن بر اثر فشار گازهاي درونی جلوگیري
میکنند و نیز مانع حرکات شدید پوستهي زمین در برابر جاذبه و دافعهي کرات دیگر میشوند، همان طور که از بادهاي شدید
سطح زمین جلوگیري میکنند. زمین از تب لرزه آمد ستوه فرو کوفت بردامنش میخ کوه (سعدي) 4. در پایان آیه به نعمت راهها و
درهها در بین کوهها اشاره شده است که شهرها و روستاها را به هم وصل میکند. اگر این شکافها و راهها نبود، پیوند مردم زمین
گسسته میشد. ص: 166 آموزهها و پیامها: 1. با مطالعات کیهانشناسی و زیستشناسی نشانههاي
خدا را ببینید و ایمان بیاورید. 2. با مطالعات زمینشناسی به خداشناسی برسید. 3. نشانههاي هدایتآمیز خدا در صحنهي آسمان و
زمین وجود دارد. *** قرآن کریم در آیات سی و دوم و سی و سوم سورهي انبیاء به نشانههاي دیگر خدا در پهنهي آسمان و
صحنهي آفرینش اشاره میکند و میفرماید: 32 و 33 . وَجَعَلْنَا السَّمَآءَ سَ قْفاً مَّحْفُوظاً وَهُمْ عَنْ ءَایتِهَا مُعْرِضُونَ* وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ الَّیْلَ
وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ و آسمان (: جوّ) را سقف محفوظی قرار دادیم؛ و [لی آنان از نشانههایش
رویگردانند.* و او کسی است که شب و روز و خورشید و ماه را آفرید؛ در حالی که هر یک در مداري شناورند. نکتهها و اشارهها:
و در این آیه مقصود جوّ «1» گاهی به معناي جهت بالا، جایگاه ستارگان، جوّ زمین و آسمان معنوي میآید « سَماء » 1. واژهي
اطراف زمین است که با ضخامت صدها کیلومتر، همچون سقفی، زمینیان را محافظت میکند. این قشر عظیم و لطیف که از هوا و
2. در این آیات به «2» . گازهاي مختلف تشکیل شده، خطر شهابسنگها و اشعههاي مضرّ کیهانی را تا حدود زیادي دفع میکند
صفحه 52 از 113
حرکت خورشید در مدار و فلک اشاره شده است. ممکن است مقصود حرکت انتقالی خورشید به همراه منظومهي شمسی به تفسیر
3. برخی مفسران احتمال «1» . قرآن مهر جلد سیزدهم، ص: 167 دور مرکز کهکشان و یا حرکت دورانی خورشید به دور خود باشد
دادهاند که آیه اشاره به حرکت شب و روز و ماه و خورشید دارد که هر کدام به صورتی خاص در حرکتاند و مداري را در پیش
دارند؛ یعنی شب همچون سایهاي مخروطی و روز همچون استوانهاي از نور به دور زمین میچرخند و ماه و خورشید نیز در مسیر
آموزهها و پیامها: 1. با مطالعات کیهانشناسی، خداشناسی خود را کامل کنید و از نشانههاي الهی رويگردان «2» . خود شناورند
نباشید. 2. نشانههاي خدا را در صحنهي آسمان و حرکت منظم کرات ببینید. *** قرآن کریم در آیات سی و چهارم و سی و پنجم
سورهي انبیاء با اشاره به قانون مرگ مخلوقات زنده، به هدف آفرینش انسان اشاره میکند و میفرماید: 34 و 35 . وَمَا جَعَلْنَا لِبَشَرٍ مِّن
قَبْلِکَ الْخُلْدَ أَفَإِن مِّتَّ فَهُمُ الْخلِدُونَ* کُلُّ نَفْسٍ ذَآئِقَۀُ الْمَوْتِ وَنَبْلُوکُم بِالشَّرِّ وَالْخَیْرِ فِتْنَۀً وَإِلَیْنَا تُرْجَعُونَ و پیش از تو (نیز) براي هیچ
بشري ماندگاري (جاویدان) قرار ندادیم؛ و آیا اگر (تو) بمیري، پس آنان ماندگارند؟!* هر شخصی چشندهي مرگ است؛ و شما را
با بدي [ها] و خوبی [ها] کاملًا میآزماییم؛ و فقط به سوي ما بازگردانده میشوید. نکتهها و اشارهها: 1. برخی از مشرکان به پیامبر
اسلام صلی الله علیه و آله ایراد میگرفتند و میگفتند: اگر او خاتم پیامبران بود میبایست براي همیشه زنده بماند تا آیین خویش را
ص: 168 حفظ کند؛ پس سخنان این مرد دوامی ندارد و بعد از مرگش همه چیز پایان میپذیرد.
قرآن در این آیات به مشرکان پاسخ کوبندهاي داده است. 2. در این آیات به قانون تغییرناپذیر مرگ اشاره شده است. در نظام
آفرینش، هیچ مخلوق زندهاي جاویدان نمیماند و سرانجام همه میمیرند. پس همین مشرکان نیز که از مرگ پیامبر شادي میکنند،
خودشان روزي خواهند مرد. 3. یادآوري این نکته لازم است که بقاي دین پیامبر صلی الله علیه و آله وابسته به بقاي شخص ایشان
نیست، بلکه ممکن است جانشینان او راه ایشان را ادامه دهند و از دین الهی محافظت کنند، همان طور که امامت راه نبوت را ادامه
که به ) « خویشتن خویش » یا « ذات و شخص » در قرآن گاهی به معناي « نفس » . داده و از دین اسلام تا کنون محافظت کرده است. 4
مقصود از «3» . و گاهی به معناي روح و جان میآید «2» گاهی به معناي جسم انسان «1» ،( این معنا بر خدا هم اطلاق میشود
انسان است که هر شخصی میمیرد و جسم او از کار میافتد و روح او توسط « روح و بدن » در آیهي فوق مجموعهي « نفس »
5. اگر همهي انسانها میمیرند، پس هدف آفرینش انسان و زندگی این دنیا چیست؟ آیات فوق به این «4» . فرشتگان گرفته میشود
پرسش پاسخ داده که هدف، امتحان شما و بازگشت نهایی به سوي خداست. البته قبلًا بیان کردیم که امتحان یک هدف مقدماتی
6. مقصود از امتحان انسان با شرّ و خیر، آن است که انسان ص: 169 «5» . براي آفرینش انسان است
اما برخی چیزهاي نیک داراي «1» ، به وسیلهي نیکیها و بديها آزمایش میشود، تا پرورش یابد؛ هر چند بدِ مطلق در جهان نیست
آموزهها و پیامها: 1. قانون «2» . عوارض بدي هستند که بدان جهت به آنها شرّ گفته میشود؛ بنابراین شرّ نسبی در جهان وجود دارد
مرگ براي همهي شما حتمی است و فرجام همگان به سوي خداست. 2. دنیا را محل آزمایش بدانید (و خود را براي امتحان آماده
کنید و موفق شوید). *** قرآن کریم در آیهي سی و ششم سورهي انبیاء به واکنش غیر منطقی و ریشخندآمیز مشرکان در برابر
پیامبر صلی الله علیه و آله اشاره میکند و میفرماید: 36 . وَإِذَا رَءَاكَ الَّذِینَ کَفَرُواْ إِن یَتَّخِ ذُونَکَ إِلَّا هُزُواً أَهذَا الَّذِي یَذْکُرُ ءَالِهَتَکُمْ
وَهُم بِذِکْرِ الرَّحْمنِ هُمْ کفِرُونَ و کسانی که کفر ورزیدند، هنگامی که تو را میبینند، جز به ریشخندت نمیگیرند؛ (و میگویند:)
آیا این کسی است که معبودهاي شما را (به بدي) یاد میکند؟! در حالی که آنان خود، یاد (خداي) گستردهمهر را منکرند. نکتهها
و اشارهها: 1. مشرکان در برابر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله دلیل منطقی بر شرك نداشتند و ص:
170 در برابر دلایل توحید درمانده شده بودند، از این رو موضعگیري غیر منطقی و منفی میکردند و به استهزا و ریشخند روي
میآوردند تا بدین وسیله راه توحیدي پیامبر صلی الله علیه و آله را سدّ کنند. 2. مشرکان خودشان خداي رحمان را با آن همه دلیل
و برهان منکر میشوند و این کار را عجیب و مسخرهآمیز نمیدانند، اما وقتی کسی پرستش بتهاي بیارزش را انکار کرد، او را
صفحه 53 از 113
مسخره میکنند. آموزهها و پیامها: 1. رهبران الهی آمادهي شنیدن ریشخند مخالفان باشند، که این روش آنان است. 2. گاهی انسان
آنقدر منحرف میشود که حقایق الهی را انکار و مبارزه با خرافات را مسخره میکند. *** قرآن کریم در آیات سی و هفتم و سی
و هشتم سورهي انبیاء به شتابزدگی انسان اشاره میکند و میفرماید: 37 و 38 . خُلِقَ الْإِنسنُ مِنْ عَجَ لٍ سَأُوْرِیکُمْ ءَایتِی فَلَا
تَسْتَعْجِلُونِ* وَیَقُولُونَ مَتَی هذَا الْوَعْدُ إِن کُنتُمْ صدِقِینَ انسان از عجله آفریده شده؛ بزودي نشانههایم را به شما مینمایانم، پس (از
نکتهها و اشارهها: 1. مقصود «!؟ اگر راست گویید، این وعده (قیامت) چه وقت است » : من) شتاب مَخواهید.* و (کافران) میگویند
در این آیه نوع انسان است؛ یعنی انسانهاي تربیت نایافته و دور از تعلیمات الهی، آنقدر در کارها شتاب میکنند که « انسان » از
گویا از عجله آفریده شدهاند. 2. در این آیات به مصادیق شتابزدگی برخی انسانها اشاره شده که حتی اگر به آنان هشدار داده
شود که عذاب الهی فرا میرسد، باز هم عجله میکنند و خواستار آن میشوند که عذابشان زودتر فرا رسد و یا با بیصبري تفسیر
. قرآن مهر جلد سیزدهم، ص: 171 در انتظار برپایی قیامت هستند، در حالی که اگر قیامت بیاید آنان مجازات سختی میبینند. 3
در این آیه، یا نشانههاي عذاب الهی است که به کافران وعده داده شده بود و آنان خواستار دیدن آن بودند و یا « آیات » مقصود از
معجزات الهی است که مشرکان خواستار آوردن آنها بودند. در هر دو صورت خداي متعال به آنان پاسخ میدهد که به زودي آنها
4. در این آیات بیان شده که کافران با لفظ «1» . را خواهید دید؛ پس عجله نکنید. البته تفسیر اول با سیاق آیات سازگارتر است
در حالی که مخاطب اصلی آنها پیامبر «. اگر راست میگویید » : جمع به پیامبر صلی الله علیه و آله و یارانش خطاب میکردند که
اسلام صلی الله علیه و آله بود؛ یعنی آنها میخواستند بگویند که فرا نرسیدن رستاخیز دلیل آن است که همهي شما دروغگو هستید.
5. در این آیات از طرفی بیان شده که خمیرمایهي انسان از عجله است و از طرف دیگر به انسانها سفارش میکند که عجله نکنید؛
این به خاطر آن است که صفت شتابزدگی همچون جهل در انسان وجود دارد، اما انسان اختیار، آزادي و اراده دارد و میتواند
صفات و روحیات و ویژگیهاي اخلاقی خود را برگزیند و با راهنمایی رهبران الهی و با انجام برنامههاي دینی خود را شکیبا و
صبور سازد. آموزهها و پیامها: 1. کافران عجله نکنند، به زودي وعدههاي الهی و رستاخیز فرا خواهد رسید. 2. هر چند شتابکاري
در خمیرمایهي انسان است، اما شما بر آن غلبه کنید (و خود را با برنامههاي الهی تربیت کنید و شکیبا شوید). *** تفسیر قرآن مهر
جلد سیزدهم، ص: 172 قرآن کریم در آیات سی و نهم و چهلم سورهي انبیاء به عجز کافران در برابر آتش دوزخ اشاره میکند و
میفرماید: 39 و 40 . لَوْ یَعْلَمُ الَّذِینَ کَفَرُواْ حِینَ لَایَکُفُّونَ عَن وُجُوهِهِمُ النَّارَ وَلَا عَن ظُهُورِهِمْ وَلَا هُمْ یُن َ ص رُونَ* بَلْ تَأْتِیهِم بَغْتَۀً فَتَبْهَتُهُمْ
فَلَا یَسْتَطِیعُونَ رَدَّهَا وَلَا هُمْ یُنظَرُونَ اگر (بر فرض) کسانی که کفر ورزیدند، میدانستند زمانی را که نمیتوانند آتش را از
صورتهایشان و از پشتهایشان بازدارند؛ و آنان یاري نمیشوند. (این اندازه دربارهي آمدن قیامت شتاب نمیکردند)!* بلکه
(قیامت) ناگهان بر ایشان فرا رسد و مبهوتشان میسازد! و نمیتوانند آن را برگردانند و (نیز) آنان مهلت داده نمیشوند. نکتهها و
اشارهها: 1. آتش از طرف صورت و پشت به سراغ کافران میآید. این مطلب اشاره به آن است که دوزخ از هر طرف کافران را
احاطه میکند و گویی در وسط آتش غرق شدهاند. 2. کافران در آن حالت یاري نخواهند شد، این مطلب اشاره به آن است که
آموزهها و پیامها: 1. کافران «1» . کافران بتها را شفیع و یاور خود میدانستند، ولی در صحنهي رستاخیز کاري از بتان ساخته نیست
بدانند که عذاب فراگیر الهی ناگهان فرا خواهد رسید و براي هیچ کس راه فراري وجود نخواهد داشت (پس تا دیر نشده دست از
2. روز رستاخیز، زمان مهلت و یاري نیست (پس تا مهلت هست کفر و انکار بردارند). ص: 173
براي دفع آتش چارهاي بیندیشید). 3. از سرنوشت شوم کافران عبرت بگیرید. *** قرآن کریم در آیات چهل و یکم تا چهل و سوم
43 . وَلَقَدِ اسْتُهْزِيءَ بِرُسُلٍ مِّن قَبْلِکَ - سورهي انبیاء با اشاره به ریشخندهاي مشرکان، به آنان پاسخ و هشدار میدهد و میفرماید: 41
فَحَ اقَ بِالَّذِینَ سَخِرُواْ مِنْهُم مَّا کَانُواْ بِهِ یَسْتَهْزِءُونَ* قُلْ مَن یَکْلَؤُکُم بِالَّیْلِ وَالنَّهَارِ مِنَ الرَّحْمنِ بَلْ هُمْ عَن ذِکْرِ رَبِّهِم مُّعْرِضُونَ* أَمْ لَهُمْ
ءَالِهَۀٌ تَمْنَعُهُم مِّن دُونِنَا لَایَسْتَطِیعُونَ نَصْ رَ أَنفُسِهِمْ وَلَا هُم مِّنَّا یُصْحَبُونَ و بیقین پیش از تو فرستادگانی ریشخند شدند، و [لی آنچه که
صفحه 54 از 113
چه کسی شما را در شب و روز از » : همواره آن را ریشخند میکردند، کسانی از آنان را که مسخره میکردند فرو گرفت.* بگو
ولی آنان از یاد پروردگارشان رویگردانند. * آیا براي آنان معبودانی غیر از ماست «!؟ (مجازات خداي) گستردهمهر حفظ میکند
که آنان را (از عذاب) باز میدارد؟! در حالی که توان یاري خودشان را ندارند، و آنان از طرف ما (نیز یاري و) همراهی نمیشوند.
نکتهها و اشارهها: 1. در آیهي سی و ششم این سوره دیدیم که مشرکان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله را ریشخند میکردند و
اینک این آیات به پیامبر دلداري میدهد که این روش دیرینهاي است که در برابر پیامبران قبلی نیز به کار میرفت و حقایق الهی و
نبوّت و عذاب الهی را مسخره میکردند، اما به زودي نتایج کار خود را دیدند و همان عذاب دامان آنها را گرفت. تفسیر قرآن مهر
جلد سیزدهم، ص: 174 پس این اعمال جاهلان مغرور هیچ اثري بر تو نگذارد و اندوهی به خود راه مده که این تلاشهاي مشرکان
براي آنان نتیجهي عکس میدهد. 2. خداي رحمان است که انسانها را در برابر خطرها و حوادث حفظ میکند؛ اوست که جوّ
زمین را همچون سقف محفوظی قرار داد و شما را از خطرهاي جوّي حفظ کرد؛ پس چرا به جاي شکرگزاري، از او روي
برمیتابید. آموزهها و پیامها: 1. مخالفان راه خدا هر چه را مسخره کنند، به همان گرفتار میشوند و در آن هنگام معبودهاي
دروغین نیز نمیتوانند به فریادشان برسند. 2. رهبران و مبلغان الهی بدانند که روش کفرپیشگان در طول تاریخ ریشخند کردن
مردان الهی است (پس براي این مشکلات آماده باشید). 3. به جاي دل بستن به معبودهاي ناتوان، به خدایی روي بیاورید که نگهدار
شماست. *** قرآن کریم در آیهي چهل و چهارم سورهي انبیاء با اشاره به نعمتهاي الهی نسبت به کافران، در مورد ناسپاسی آنان
هشدار میدهد و میفرماید: 44 . بَلْ مَتَّعْنَا هؤُلَآءِ وَءَابَآءَهُمْ حَتَّی طَالَ عَلَیْهِمُ الْعُمُرُ أَفَلَا یَرَوْنَ أَنَّا نَأْتِی الْأَرْضَ نَنقُصُ هَا مِنْ أَطْرَافِهَآ أَفَهُمُ
الْغلِبُونَ بلکه آنان و پدرانشان را (از نعمتها) بهرهمند ساختیم، تا این که عمرشان طولانی شد؛ و آیا نمیبینند که ما به سراغ زمین
میآییم، در حالی که از اطرافش آن را میکاهیم؟! و آیا آنان پیروزند؟! نکتهها و اشارهها: 1. کافران با این که از نعمتها و عمر
طولانی بهرهمند شدند، به جاي آن که سپاسگزاري کنند، این نعمتها مایهي غرور و سرکشی آنان شد. تفسیر قرآن مهر جلد
چند دیدگاه دارند: الف) کاهش زمین اشاره به ساکنان زمین است که مرتب « کاهش زمین » 2. مفسران در مورد سیزدهم، ص: 175
از دنیا میروند و از تعداد آنها کم میشود. ب) اشاره به دانشمندان است که مرتب از دنیا میروند (این تفسیر در برخی احادیث از
ج) خدا تدریجاً از سرزمینهاي مشرکان میکاهد و بر کشور اسلام میافزاید. د) «1» .( اهل بیت علیهم السلام نیز حکایت شده است
آموزهها و پیامها: 1. از کاهش «3» . ه) حجم، وزن، مواد و منابع زمین رو به کاهش است «2» . مقصود ویرانی تدریجی زمین است
زمین و مردمانش عبرت بیاموزید و سرکشی نکنید که شما بر خدا پیروز نمیشوید. 2. قدر نعمتها و عمرهاي طولانی را بدانید (و
سپاسگزار حق باشید). *** قرآن کریم در آیات چهل و پنجم و چهل و ششم سورهي انبیاء به ناشنوایی کافران ستمکار نسبت به
هشدارهاي پیامبران و واکنش آنان در برابر عذاب الهی اشاره میکند و میفرماید: 45 و 46 . قُلْ إِنَّمَآ أُنذِرُکُم بِالْوَحْیِ وَلَا یَسْمَعُ
الصُّمُّ الدُّعَآءَ إِذَا مَا یُنذَرُونَ* وَلَئِن مَّسَّتْهُمْ نَفْحَۀٌ مِّنْ عَذَابِ رَبِّکَ لَیَقُولُنَّ یوَیْلَنَآ إِنَّا کُنَّا ظلِمِینَ ص: 176
و [لی هنگامی که ناشنوایان، هشدار داده شوند، صدا را نمیشنوند.* و اگر شمّهاي «! فقط بوسیله وحی شما را هشدار میدهم » : بگو
نکتهها و اشارهها: 1. پیامبر صلی الله «. اي واي بر ما! بیقین ما ستمکار بودیم » : از عذاب پروردگارت به آنان برسد، قطعاً میگویند
علیه و آله با آیات پرنفوذ قرآن به کافران هشدار میدهد، اما زمینه در آنها آماده نیست و گوش شنوا ندارند تا نداي حق را بشنوند؛
به معناي چیز کم یا « نَفْحَ ۀ » . یعنی پردههاي غفلت، غرور و گناه بر دل آنها افتاده و راه نفوذ آیات الهی را مسدود کرده است. 2
ملایم است که غالباً در مورد نسیم رحمت به کار میرود ولی گاهی نیز در مورد عذاب استعمال میشود. این تعبیر از نظر وزن و
3. در این آیات اشاره .«1» معنا اشاره به ناچیز بودن عذاب الهی است که به کافران میرسد ولی آنان توان تحمّل آن را هم ندارند
شده که کافران با هشدارهاي شفاهی پیامبر صلی الله علیه و آله بیدار نمیشوند، اما چنانچه تازیانهي خفیف عذاب را بچشند،
ناگهان بیدار میشوند و فریاد واي بر ما سر میدهند و به ستمکاري خود اعتراف میکنند. آموزهها و پیامها: 1. در مورد مخالفان
صفحه 55 از 113
اسلام، هشدارهاي عملی از هشدارهاي شفاهی مؤثرتر است. 2. پیش از آن که عذاب الهی فرارسد، به هشدارهاي الهی توجه کنید
و آیات الهی را با گوش دل بشنوید. 3. رهبران الهی و مبلغان دینی وحی را مبناي تبلیغات قرار دهند. *** تفسیر قرآن مهر جلد
سیزدهم، ص: 177 قرآن کریم در آیهي چهل و هفتم سورهي انبیاء به صحنهي رستاخیز و دقت محاسبات در آن روز اشاره میکند
و میفرماید: 47 . وَنَضَعُ الْمَوزِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیمَ ۀِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً وَإِن کَانَ مِثْقَالَ حَبَّۀٍ مِّنْ خَرْدَلٍ أَتَیْنَا بِهَا وَکَفَی بِنَا حسِبِینَ و در
روز رستاخیز میزانهاي دادگري را مینهیم، و هیچ کس به (کمترین) چیزي ستم نمیشود؛ و اگر (کردارشان) هموزن دانهاي از
گاهی به معناي عدم تبعیض و گاهی به « قسط » . سپندان باشد، آن را میآوریم؛ و حسابرسی ما کافی است. نکتهها و اشارهها: 1
است؛ یعنی میزانهاي رستاخیز آنچنان دقیق و منظم است که گویی عین عدالت « عدل » معناي عدالت است و در این جا به معناي
ترازویی شبیه ترازوهاي فروشگاههاي دنیا نیست که اعمال انسان را وزن کند، بلکه مقصود « میزان رستاخیز » است. 2. مقصود از
3. در احادیث اسلامی بیان «1» . همان وسیلهي سنجش است که براي هر چیز وسیلهي سنجش متناسب وجود دارد، همچون دماسنج
که الگوي بشریت در عقاید، اعمال، گفتار و اخلاقاند؛ یعنی «2» شده که میزانهاي سنجش در رستاخیز، پیامبران و امامان هستند
جمع است و شاید اشاره به آن « موازین » . میزان صحت و درستی اعمال و عقاید مردم را با اعمال و عقاید پیشواي آنان میسنجند. 4
باشد که مردان حق، هر کدام با امتیاز ویژهاي که دارند در همان بخش، الگو و مقیاس سنجش هستند. تفسیر قرآن مهر جلد
نام گیاهی است که دانهي سیاه بسیار کوچکی دارد که در کوچک بودن ضرب المثل است؛ یعنی « خَردَل » .5 سیزدهم، ص: 178
اگر کسی کوچکترین عمل نیک و بدي انجام داده باشد در رستاخیز محاسبه میشود. 6. در این آیه با شش تعبیر مختلف بر
که « شیئا » تأکید بر نفی، واژهي ،« قِسط » که جمع است، صفت « موازین » مسئلهي دقت در حساب رستاخیز تأکید شده است. واژهي
خدا. همهي اینها بر دقت حساب رستاخیز اشاره یا « حسابگري » و تأکید بر « خَردَل » هر گونه ستم را نفی میکند، مثال زدن به دانهي
دلالت دارد. آموزهها و پیامها: 1. وسایل سنجش رستاخیز بسیار دقیق است و کوچکترین اعمال را مورد محاسبه قرار میدهد (پس
خودتان را براي آن روز آماده سازید). 2. براي سنجش کارها، معیارهاي عادلانه قرار دهید. *** خداي متعال در آیات چهل و
هشتم و چهل و نهم سورهي انبیاء به معرفی تورات و پارسایان میپردازد و میفرماید: 48 و 49 . وَلَقَدْ ءَاتَیْنَا مُوسَی وَهرُونَ الْفُرْقَانَ
وَضِ یَآءً وَذِکْراً لِّلْمُتَّقِینَ* الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالْغَیْبِ وَهُم مِّنَ السَّاعَۀِ مُشْفِقُونَ و یقیناً به موسی و هارون، جدا کننده [حق از باطل و
روشنایی و یادآوري براي پارسایان (خود نگهدار) دادیم.* (همان) کسانی که از پروردگارشان در نهان میهراسند، در حالی که
آنان از ساعت (رستاخیز) بیمناکند. ص: 179 نکتهها و اشارهها: 1. تاکنون در سورهي انبیاء مباحثی
دربارهي برخورد مشرکان کفرپیشه با پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و دلیلهاي طرفین بیان شد. از این آیات به بعد به سرگذشت
پیامبران دیگر و کتابهاي الهی آنها اشاره شده است. نخست از موسی و هارون میگوید، سپس سرگذشت ابراهیم را به طور
در اصل به معناي جدا کنندهي حق از باطل « فُرقان » . مشروح بیان میکند و آنگاه به سرگذشت پیامبران دیگر اشاره میکند. 2
و گاهی به معناي تورات آمده است. در این آیه ممکن است به معناي تورات یا برخی معجزات «1» است و گاهی به معناي قرآن
به معناي یادآوري و « ذِکر » نوري است که از درون چیزي بجوشد و « ضِ یاء » .3 «2» . موسی علیه السلام مثل شکافته شدن دریا باشد
و « ضیاء » ،« فرقان » بیدار کردن انسان از غفلت و بیخبري است. اینها از آثار کتابهاي الهی است. 4. پشت سرهم آمدن سه تعبیر
گویا اشاره به آن است که انسان براي رسیدن به مقصد، نخست نیاز به فرقان دارد تا بر سر دوراهیها حق و باطل را از هم « ذکر »
را دو گونه تفسیر « بِالغَیب » جدا کند، سپس نیاز به نور دارد تا راه خود را ادامه دهد و در هنگام غفلت نیاز به تذکر دارد. 5. تعبیر
کردهاند: الف) اشاره به پروردگار است که با وجود این که از دیدگان مردم پنهان است، تقوا پیشگان بر اساس دلیلهاي عقلی به او
ایمان میآورند و در برابر او احساس مسئولیت میکنند. ب) اشاره به آن است که پارسایان همان طور که میان جامعه از خدا
.6 ص: 180 «3» . بیمناكاند، در خلوتگاه و نهان نیز از او بیم دارند و با او مخالفت نمینمایند
صفحه 56 از 113
به معناي ترسِ آمیخته با احترام و تعظیم است؛ یعنی انسان به خاطر درك عظمت الهی، احترامی آمیخته با ترس و تعظیم « خَشِیَّت »
به معناي علاقهي همراه با بیم است؛ یعنی همان طور که انسان به فرزندش شفقت دارد، نسبت به « اشفاق » نسبت به او دارد. 7. واژهي
رستاخیز هم علاقه دارد؛ چون کانون پاداش و رحمت الهی است، اما از حساب آن روز بیمناك است. آموزهها و پیامها: 1. پیامبران
الهی راه را روشن کردند و یادآوري نیز نمودند؛ پس (شما از این فرصت براي رشد خود استفاده کنید و) آیات الهی را انکار
نکنید. 2. پارسایان استفادههاي بیشتري از نورانیّت و تذکرات کتابهاي الهی مینمایند. 3. پارسا شوید تا نسبت به پروردگار و
رستاخیز بیتفاوت نباشید و احساس مسئولیت کنید. *** خداي متعال در آیهي پنجاهم سورهي انبیاء به معرفی قرآن میپردازد و
میفرماید: 50 . وَهذَا ذِکْرٌ مُّبَارَكٌ أَنزَلْنهُ أَفَأَنتُمْ لَهُ مُنکِرُونَ و این (قرآن) یادآوري خجسته است که آن را فرو فرستادیم؛ و آیا شما آن
را منکرید؟! نکتهها و اشارهها: 1. قرآن هم مایهي بیداري و تذکر و آگاهی شما و هم کانون برکت و خیر دنیا و آخرت شماست،
تفسیر قرآن مهر « ذکر مبارك » و از قرآن با عنوان « ذکر » پس چرا مشرکان آن را انکار میکنند؟ 2. در آیات قبل، از تورات با عنوان
جلد سیزدهم، ص: 181 یاد شده است. این نشان میدهد که آگاهی بخشی قرآن با برکت و مستمر است. آموزهها و پیامها: 1. قرآن
آگاهی بخشی با برکت است (پس قدر آن را بدانید). 2. قرآن و عظمت آن را انکار نکنید. ***
ماجراي ابراهیم (ع)
قرآن کریم در آیهي پنجاه و یکم سورهي انبیاء به سرگذشت ابراهیم علیه السلام اشاره میکند و میفرماید: 51 . وَلَقَدْ ءَاتَیْنَآ إِبْرهِیمَ
رُشْدَهُ مِن قَبْلُ وَکُنَّا بِهِ علِمِینَ و یقیناً پیش از [این به ابراهیم رهنمودش را دادیم؛ و به (شایستگی) او آگاه بودیم، نکتهها و اشارهها:
1. ابراهیم علیه السلام از پیامبران بزرگ خداست که در برخی از سورههاي قرآن سرگذشت او و مبارزات توحیدي او با بتپرستی
و در حقیقت ابراهیم علیه السلام و آیین او سرچشمهي دین اسلام، یهودیت و مسیحیت، و او فردي هدایتیافته و «1» بیان شده
در اصل به معناي راه یافتن به مقصد و در مقابل ضلالت است که در این جا « رُشد » . الگوي نیکویی براي همهي مردم است. 2
ممکن است به هدایت ابراهیم علیه السلام به سوي توحید اشاره داشته باشد که از کودکی از آن آگاه شد و یا اشاره به هرگونه خیر
3. هدایت و الطاف الهی نسبت به ابراهیم، بدون دلیل نبود، بلکه به خاطر آگاهی خدا از «2» . و صلاحی باشد که به او داده شد
شایستگیهاي او بود؛ یعنی او براي پذیرش مواهب الهی و نبوت آمادگی داشت. ص: 182 آموزهها
و پیامها: 1. بر اساس آگاهی از حال افراد، مواهبی را در اختیار آنان بگذارید. 2. ابراهیم فردي هدایت یافته (و الگوي شما) است.
*** قرآن کریم در آیات پنجاه و دوم تا پنجاه و ششم سورهي انبیاء گفتمان ابراهیم با بتپرستان را حکایت میکند و میفرماید:
56 . إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ وَقَوْمِهِ مَا هذِهِ التَّمَاثِیلُ الَّتِی أَنتُمْ لَهَا عکِفُونَ* قَالُواْ وَجَ دْنَآ ءَابَآءَنَا لَهَا عبِدِینَ* قَالَ لَقَدْ کُنتُمْ أَنتُمْ وَءَابَآؤُکُمْ فِی -52
ضَللٍ مُّبِینٍ* قَالُواْ أَجِئْتَنَا بِالْحَقِّ أَمْ أَنتَ مِنَ الَّلعِبِینَ* قَالَ بَلْ رَبُّکُمْ رَبُّ السَّموتِ وَالْأَرْضِ الَّذِي فَطَرَهُنَّ وَأَنَاْ عَلَی ذلِکُم مِّنَ الشهِدِینَ
گفتند: *«!؟ این تندیسها چیست که شما ملازم (پرستش) آنها شدهاید » : هنگامی که به پدر (مادرش یا عموي) ش و قومش گفت
بت پرستان) ) *«! بیقین شما و نیاکانتان، در گمراهی آشکاري بودید » : ابراهیم) گفت ) *«. نیاکانمان را پرستش کنندگان آنها یافتیم »
بلکه پروردگار شما، پروردگار آسمانها و زمین است » : ابراهیم) گفت ) *«!؟ آیا حق را براي ما آوردهاي، یا تو از بازیگرانی » : گفتند
(همان) کسی که آنها را شکافته [و آفریده است؛ و من از گواهان بر این (مطلب) هستم. نکتهها و اشارهها: 1. مردمی که در عصر
. ابراهیم علیه السلام زندگی میکردند، از سنگ و چوب، بتهایی براي خود میتراشیدند و آنها را مقدس شمرده، میپرستیدند. 2
ابراهیم علیه السلام مبارزات خود با این خرافات را، به صورت منطقی و با استدلال شروع کرد. ص:
در اصل « تماثیل » . را هدایت کند و سپس به سراغ قوم خویش رفت. 3 «1» 183 او نخست سعی کرد که پدر مادر یا عموي خویش
به معناي عکس یا مجسمهي بیروح است که شاید در اصل یادبود پیامبران و دانشمندان آن قوم بودند و کمکم مقدس شدند به
صفحه 57 از 113
4. ابراهیم علیه السلام با «2» . طوري که بتپرستان ملازم و دلبستهي آنها شدند و آنها را به عنوان معبود مورد پرستش قرار دادند
لحنی تحقیرآمیز و تحریک کننده به مشرکان گفت: این تمثالها و عکسها چیست؟! یعنی، اولًا با اشاره به نزدیک و ثانیاً با تعبیر
تمثال و عکس، به بتپرستان فهماند که این بتها معبود حقیقی و مقدس نیستند، بلکه خیالات شما هستند که هیچ انسان عاقلی به
خود اجازه نمیدهد آنها را بپرستد و در برابر آنها کرنش کند. 5. بتپرستان هیچ منطق و دلیلی براي شرك و بتپرستی نداشتند، از
. این رو آن را به روش نیاکانشان مرتبط میکردند و میگفتند: پدرانمان نیز بت میپرستیدند و ما به روش آنها پايبند هستیم. 6
مشرکان بر کثرت بتپرستان و سیر تاریخی آن تأکید کردند و ابراهیم به هر دو مطلب جواب داد و در پاسخ آنان تأکید کرد که هم
7. پیروي از روشهاي پسندیدهي شما و هم نیاکانتان هر دو در گمراهی آشکاري بودهاید. ص: 184
نیاکان، خوب است اما در جایی که روش آنان مخالف عقل، وحی یا علم قطعی باشد، دلیلی بر پیروي از آنان وجود ندارد و از این
رو قرآن پیروي کورکورانه و تقلید از پدران را سرزنش میکند. 8. مشرکان چنان به بت پرستی عادت کرده بودند که هیچ گونه
مخالفت با آنان را جدّي نمیپنداشتند و حتی به ابراهیم علیه السلام گفتند: آیا تو بازي و شوخی میکنی؟ 9. در این آیات نشان
داده شده که چگونه ابراهیم علیه السلام از فرصت استفاده کرد و به معرفی توحید پرداخت؛ یعنی اول پروردگار آسمانها و زمین را
معرفی کرد سپس به صفت آفریدگاري او اشاره کرد و آن گاه بیان کرد که توحید گواهانی دارد که یکی از آنها من هستم.
. آموزهها و پیامها: 1. با منطق قوي توحیدي، با شرك و بتپرستی مبارزه کنید. 2. از روشهاي غیر صحیح پدرانتان تقلید نکنید. 3
پروردگار جهان را بشناسید و معبود خود قرار دهید، نه بتهاي بیجان را. *** قرآن کریم در آیات پنجاه و هفتم و پنجاه و هشتم
سورهي انبیاء به بت شکنی ابراهیم علیه السلام اشاره میکند و میفرماید: 57 و 58 . وَتَاللَّهِ لَأَکِیدَنَّ أَصْ نمَکُم بَعْدَ أَن تُوَلُّواْ مُدْبِرِینَ*
فَجَعَلَهُمْ جُ ذذاً إِلَّا کَبِیراً لَّهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَیْهِ یَرْجِعُونَ و به خدا سوگند، پس از آن که پشت کرده، روي برتافتید، قطعاً براي بتانتان نقشه
و آن (بت) ان را قطعه قطعه کرد، مگر بزرگشان را، تا شاید آنان به سویش بازگردند. *«! میکشم
یعنی ابراهیم علیه السلام در «1» ؛ در اصل به معناي طرح پنهانی و چارهاندیشی مخفیانه است « کَیْد » . ص: 185 نکتهها و اشارهها: 1
پی آن بود که از فرصت استفاده کند و نقشهاي براي درهم شکستن بتها بکشد. 2. ابراهیم علیه السلام به بت پرستان هشدار داد
که نقشهاي براي نابودي بتها میکشد، اما بتپرستان سخن او را جدّي نگرفتند؛ چون آنقدر بتها در نظرشان بزرگ جلوه
. میکرد که گمان نمیکردند کسی جرأت تعرّض به آنها را داشته باشد، به ویژه آن که حکومت نمرود نیز حامی بتپرستی بود. 3
برخی مفسران حکایت کردهاند که بتپرستان آن عصر، روز خاصی را به عنوان عید گرامی میداشتند و در آن روز غذایی در
بتخانه حاضر میکردند، سپس دستهجمعی به بیرون شهر میرفتند و در پایان روز بازمیگشتند و از غذاي تبرّك یافته میخوردند.
آن روز ابراهیم در شهر ماند و وارد بتخانه شد و تمام بتها را شکست و فقط یک بت را باقی گذاشت و تبر را به گردن او
4. بتی که ابراهیم باقی گذاشت بزرگترین بت آنان از نظر جسم و یا بزرگترین بت در نظر مردم و یا هر دو بود. «2» . گذاشت
شاید ابراهیم این بت را باقی گذاشت تا بتواند در استدلالهاي منطقی خود به ناتوانی آن استدلال کند. 5. هدف ابراهیم از این کار
آن بود که بت پرستان تحریک شوند و به سراغ او بیایند و فرصتی به دست آید تا سخنان منطقی خود را به گوش مردم برساند و
آنها را از خواب غفلت بیدار سازد. 6. ابراهیم علیه السلام بتهاي چوبی و سنگی عصر خود را شکست، اما هنوز هم بتپرستی در
گوشه و کنار جهان رواج دارد و صدها میلیون انسان در ص: 186 کشورهاي بزرگ جهان بتپرست
و مشرك هستند. البته بتپرستی همیشه با چوب و سنگ نیست، هر نوع توجه استقلالی به غیر خدا شرك و بتپرستی است؛ همان
آموزهها و پیامها: 1. از فرصتها استفاده کنید و همچون ابراهیم بتشکن «1» . طور که در احادیث نیز به این مطلب اشاره شده است
2. با طرح و نقشهي حساب شده با بتپرستی مبارزه کنید (و آمادهي گفتمان منطقی با آنان باشید). 3. رهبران الهی بت «2» . باشید
شکن هستند. *** قرآن کریم در آیات پنجاه و نهم تا شصت و سوم سورهي انبیاء به گفتمان دوم ابراهیم با بتپرستان و بیدارگري
صفحه 58 از 113
63 . قَالُوا مَن فَعَلَ هذَا بِئَالِهَتِنَآ إِنَّهُ لَمِنَ الظلِمِینَ* قَالُواْ سَمِعْنَا فَتیً یَذْکُرُهُمْ یُقَالُ لَهُ إِبْرهِیمُ* قَالُواْ - او اشاره میکند و میفرماید: 59
فَأْتُواْ بِهِ عَلَی أَعْیُنِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَشْهَدُونَ* قَالُواْ ءَأَنتَ فَعَلْتَ هذَا بِئَالِهَتِنَا یإِبْرهِیمُ* قَالَ بَلْ فَعَلَهُ کَبِیرُهُمْ هذَا فَسْئَلُوهُمْ إِن کَانُواْ یَنطِقُونَ
گروهی) گفتند: ) *«. چه کسی این (کار) را با معبودهاي ما انجام داده است، قطعاً او از ستمکاران است » : (بت پرستان) گفتند
او را در برابر » : بت پرستان) گفتند ) *«. شنیدیم جوان پسري که به او ابراهیم گفته میشود، آن (بت) ان را (به بدي) یاد میکرد »
اي ابراهیم آیا تو این (کار) را با معبودهاي ما تفسیر قرآن مهر جلد » : گفتند *«. دیدگان مردم بیاورید، تا شاید آنان گواهی دهند
بلکه همین بزرگشان آن (کار) را انجام داده است. پس اگر همواره سخن میگویند از » : گفت *«!؟ سیزدهم، ص: 187 انجام دادهاي
نکتهها و اشارهها: 1. در آیات پیشین بیان شد که بتپرستان در روز عید به خارج شهر رفتند و ابراهیم علیه «. آن (بت) ان بپرسید
السلام از فرصت استفاده کرد و همهي بتها را شکست جز بت بزرگ که او را سالم گذاشت و تبر را بر گردن او آویزان کرد تا از
این صحنه در استدلالهاي بیدارگرش استفاده کند. بتپرستان که عصرگاهان به شهر و بتخانه بازگشتند، با دیدن این صحنه به
شدّت ناراحت شدند و فریاد برآوردند که چه کسی این کار را با بتهاي ما کرده است؟ 2. بت پرستان گفتند که هر کس بتهاي
ما را شکسته از ستمکاران بوده است؛ یعنی او با توهین عقاید ما به ما و جامعه ستم کرده است. از این سخن بتپرستان استفاده
میشود که اگر عقاید انحرافی و خرافات بر جامعه مسلّط شود، مبارزات حق گرایانه، ستمکاري وانمود میشود. 3. ابراهیم علیه
السلام در هنگام شروع مبارزه با بتپرستی نوجوان بود و احتمالًا سن او از 16 سال تجاوز نمیکرد، ولی فردي شجاع، با شهامت و
صریح و قاطع بود؛ از این رو بتپرستان از او با عنوان جوانمرد یاد کردند. البته شاید مقصود بتپرستان از این تعبیر نوعی تحقیر
4. بتپرستان خواستند ابراهیم علیه السلام در برابر چشم مردم حاضر شود تا مردم او را بشناسند و گواهی دهند که او با «1» . بود
بتها مخالف بود و یا این که مردم شاهد صحنهي محاکمه و مجازات ابراهیم باشند تا دیگر کسی جرأت نکند این اعمال را تکرار
5. در دادگاهی که براي ابراهیم علیه ص: 188 .«2» کند. البته تفسیر اول با ظاهر آیه سازگارتر است
السلام تشکیل شد، داوران حاضر نبودند که کار ابراهیم علیه السلام را به زبان بیاورند و به جاي این که بگویند (ابراهیم از بتها
عیبجویی میکرد و) آنها را شکست، میگفتند: آیا تو این کار را با معبودان ما کردي؟! شاید آنها میترسیدند این کار در جامعه
عادي شود و رواج یابد و یا به خاطر تقدّسی که براي بتها قایل بودند حاضر نبودند حتی جسارت به آنها را بازگو کنند. 6. وقتی
ابراهیم بتها را شکست، تبر را به گردن بت بزرگ گذاشت. بر اساس اصول جرمشناسی، متّهم کسی است که آثار جرم را به
همراه دارد. ابراهیم نیز اشاره کرد که به سراغ بت بزرگ بروید و از او بپرسید، شاید بت بزرگ از بتهاي کوچک خشمگین شده
و آنها را شکسته است. 7. ابراهیم علیه السلام شکستن بتها را به بت بزرگ نسبت داد. اما واضح است که او قصد جدّي از این
سخن نداشت، بلکه میخواست عقاید خرافی بتپرستان را به رخ آنان بکشد و به آنها بفهماند که از این بتهاي سنگی و چوبی
بی جان کاري ساخته نیست؛ پس آنها سزاوار پرستش نیستند. پس سخن ابراهیم دروغ و خلاف عصمت نبود؛ چون دروغ آن است
که قرینهاي براي ارادهي معناي مخالف به همراه نداشته باشد. 8. در احادیث اهل بیت علیه السلام این سخن ابراهیم به دو صورت
تفسیر شده است: نخست آن که از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمودند: ابراهیم این سخن را به خاطر آن گفت که
میخواست (افکار بتپرستان را) اصلاح کند و به آنها بفهماند که چنین کاري از بتها ساخته نیست. به خدا سوگند، بتها دست
به چنین کاري نزده بودند و ابراهیم ص: 189 نیز دروغ نگفت. و در برخی احادیث نیز اشاره شده
است که ابراهیم علیه السلام این مطلب را به صورت جملهي شرطیه بیان کرد؛ یعنی گفت: اگر بتها سخن بگویند این کار را
آموزهها و پیامها: 1. مردان صحنهي توحید آماج «2» .( در حالی که بتها سخن نگفتند، پس بتشکنی هم نکردند ) «1» کردهاند
تهمتهاي مشرکان خرافهپرست قرار میگیرند. 2. محاکمات علنی تأثیر بیشتري دارد و ممکن است شواهد جدیدي در مورد
پرونده پیدا شود. 3. با سخنان بیدارگر، غافلان را متوجه خطاهایشان کنید. *** قرآن کریم در آیات شصت و چهارم تا شصت و
صفحه 59 از 113
.67 - هفتم سورهي انبیاء به تغییر حالات بتپرستان و استدلالهاي ابراهیم علیه السلام در نفی شرك اشاره میکند و میفرماید: 64
فَرَجَعُواْ إِلَی أَنفُسِهِمْ فَقَالُواْ إِنَّکُمْ أَنتُمُ الظلِمُونَ* ثُمَّ نُکِسُواْ عَلَی رُءُوسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا هؤُلَآءِ یَنطِقُونَ* قَالَ أَفَتَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَا
در واقع فقط » : یَنفَعُکُمْ شَیْئاً وَلَا یَضُ رُّکُمْ* أُفٍّ لَّکُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ و به خویشتن خویش بازگشتند؛ و گفتند
سپس آنان سرافکنده شدند؛ (و با اعتراض به ابراهیم گفتند:) بیقین میدانی که اینها سخن نمیگویند.* *«! شما ستمکارید
پس آیا جز خدا، چیزي را میپرستید که هیچ چیزي به شما سود نمیرساند، و زیانی براي شما ندارد؟!* اف بر » : (ابراهیم) گفت
. ص: 190 نکتهها و اشارهها: 1 «!؟ شما و بر آنچه، جز خدا، میپرستید! و آیا خردورزي نمیکنید
سخنان بیدارگر ابراهیم علیه السلام، وجدان خفتهي بتپرستان را براي مدت کوتاهی بیدار کرد و فطرت توحیدي آنان را آشکار
و هدف ابراهیم هم از شکستن بتها همین بود که فکر بتپرستی «. حقّا که شما ستمگر هستید » : ساخت و از این رو به خود گفتند
را بشکند. 2. شرك و بتپرستی ظلم است. مشرکان با استفاده کردن از سرمایه و استعدادهاي خود در راه سقوط خویش به خود
ستم میکنند و چون مانع حرکت توحیدي و کمال آن میشوند به جامعه ستم میکنند و با ناسپاسی در برابر نعمتهاي الهی به
ساحت قدس الهی توهین و ستم میکنند. 3. بیداري و سرافکندگی بتپرستان لحظاتی بیشتر نبود و به زودي جهل و تعصب بر
آنها غلبه کرد و واژگونه به جاي اول بازگشتند و با دفاع از بتها به ابراهیم علیه السلام اعتراض کردند که چرا اینگونه میگویی،
در حالی که به خوبی میدانی بتها سخن نمیگویند (و ابهت سکوت خویش را نمیشکنند). 4. در این آیات بیان شده که ابراهیم
استدلال کرد و اشاره نمود که پرستش یک معبود (یا براي « جلب منفعت و دفع زیان » براي نفی بتپرستی و شرك، به دلیل
شایستگی او و یا) براي سودي است که به انسان میرساند و یا براي ترس از زیانی که ممکن است به انسان برساند، در حالی که
بتشکنی من ثابت کرد که این بتها نه سودي دارند و نه زیانی به کسی میرسانند؛ پس پرستش بتها کاري بدون دلیل و
5. ابراهیم علیه السلام پس از استدلال براي نفی بتپرستی، مشرکان را نابخردانه است. ص: 191
این ملایمت ابراهیم «1» . بیان شد که کوچکترین اظهار ناراحتی است « اف» سرزنش کرد، ولی سرزنش او بسیار ملایم و با واژهي
براي آن بود که بتپرستان را تحریک نکند و آنها را به لجاجت وا ندارد. 6. برنامهي حساب شده و مرحله به مرحلهي ابراهیم علیه
السلام سبب شد که عدّهاي از بتپرستان بیدار شوند و به او ایمان بیاورند و گروهی دیگر نیز براي همیشه علامت سؤالی در
آموزهها و پیامها: 1. دلایل منطقی و سخنان «2» . ذهنشان نقش بست که زمینهي بیداري آنها را در آینده فراهم میساخت
بیدارگرانه را براي مشرکان جهان بگویید که بر وجدان آنها موثر است و فکر بتپرستی را درون جانشان میشکند. 2. معبودان
بیجان و بیسود و زیان، شایستهي پرستش نیستند. 3. اگر سرزنش مخالفان لازم بود، ملایمت را فراموش نکنید و آنها را به تفکّر
فرا خوانید. *** قرآن کریم در آیات شصت و هشتم تا هفتادم سورهي انبیاء به اقدام بتپرستان در مورد سوزاندن ابراهیم و نجات
70 . قَالُواْ حَرِّقُوهُ وَانصُ رُواْ ءَالِهَتَکُمْ إِن کُنتُمْ فعِلِینَ* قُلْنَا ینَارُ کُونِی بَرْداً وَسَلماً عَلَی - او به فرمان الهی اشاره میکند و میفرماید: 68
اگر میخواهید کاري » : إِبْرهِیمَ* وَأَرَادُواْ بِهِ کَیْداً فَجَعَلْنهُمُ الْأَخْسَرِینَ ص: 192 (بتپرستان) گفتند
و خواستند براي او *«. اي آتش! بر ابراهیم سرد و سلامت باش » : گفتیم *«. انجام دهید، او را بسوزانید و معبودهایتان را یاري کنید
نقشهاي بکشند (و نابودش کنند)، و [لی آنان را زیانکارترین (مردم) قرار دادیم. نکتهها و اشارهها: 1. ابراهیم با منطق قوي و
استدلالهاي خود بر فکر و دل بتپرستان پیروز شد، به طوري که آنان به محکومیت خویش اعتراف کردند. اما به خاطر تعصب،
جهل و تحریک سردمداران بتپرستی، متوسّل به زور شدند و تصمیمگرفتند ابراهیم را در آتش بسوزانند. 2. سردمداران بتپرستی
اگر کاري از دست شما ساخته است، معبودهایتان » : با استفاده از عوامل روانشناختی، مردم را علیه ابراهیم تحریک کردند و گفتند
این جملهها غیرت مذهبی مردم را به جوش آورد و هر کس تلاش میکرد تا هیزمی «. را یاري کنید و ابراهیم را بسوزانید
جمعآوري کند و آتش را شعلهورتر سازد. 3. هنگامی که هیزم فراوان فراهم شد، آتشی عظیم افروختند، به طوري که انسانها و
صفحه 60 از 113
پرندگان نمیتوانستند به آن نزدیک شوند؛ از این رو ابراهیم را با مَنجَنیق به سوي آتش پرتاب کردند. 4. ابراهیم قهرمان توحید بود
و از این آتش و سر و صداها خم به ابرو نیاورد و حتی طبق حکایت برخی احادیث، هنگامی که جبرئیل از او خواست که حاجت
تفسیر قرآن مهر «1» . خود را بگوید، او گفت: به تو نیازي ندارم و پروردگارم هم به حال من آگاه است، پس نیاز به سؤال ندارد
چو «1» . جلد سیزدهم، ص: 193 و طبق برخی دیگر از احادیث اهل بیت علیهم السلام ابراهیم در این حالت ذکر خدا میگفت
بخشایش پاك یزدان بود دم آتش و باد یکسان بُود (فردوسی) 5. خدا به آتش فرمان داد که براي ابراهیم سرد و سلامت شود و بر
گلستان کند آتش بر خلیل گروهی بر آتش برد ز آب نیل «2» . اساس حکایت برخی احادیث آتش براي ابراهیم گلستان شد
(سعدي) آري این فرمان تکوینی خدا بود؛ یعنی همان طور که خدا به خورشید و ماه فرمان حرکت و به آتش فرمان سوزاندن
میدهد، گاهی نیز به این اسباب دستور توقف میدهد و یا ماهیت آنها را تغییر میدهد؛ چراکه بر اساس بینش توحیدي همهي
آموزهها و پیامها: 1. سردمداران شرك، افرادي بیمنطق و زورمدارند که «3» . کارها به فرمان خدا و همهي نیروها از ناحیهي اوست
در برابر منطق پیامبران الهی دست به خشونت میزنند. 2. سردمداران شرك، با تحریک روانی مردم به مقاصد خود میرسند (پس
مراقب تبلیغات دشمن باشید). 3. رهبران و مبلغان دینی از تهدیدهاي دشمنان نهراسند که خدا از مجاهدان موحّ د حمایت و
محافظت میکند و توطئههاي دشمنانشان را خنثی میسازد. *** ص: 194 قرآن کریم در آیات
هفتاد و یکم و هفتاد و دوم سورهي انبیاء به مهاجرت ابراهیم علیه السلام و مواهب الهی نسبت به او اشاره میکند و میفرماید: 71 و
72 . وَنَجَّیْنهُ وَلُوطاً إِلَی الْأَرْضِ الَّتِی برَکْنَا فِیهَا لِلْعلَمِینَ* وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحقَ وَیَعْقُوبَ نَافِلَۀً وَکُلّاً جَعَلْنَا صلِحِینَ و او و لوط را به سوي
سرزمینی نجات دادیم، که براي جهانیان در آن برکت نهادیم.* و اسحاق، و یعقوب را (به عنوان نعمتی) افزون به وي بخشیدیم؛ و
همه را شایسته قرار دادیم. نکتهها و اشارهها: 1. حضرت ابراهیم علیه السلام در بابل زندگی میکرد و با بتپرستان آن سرزمین به
مبارزه برخاسته بود، او به صورت اعجازآمیزي از آتش نجات یافت و این حوادث از طرفی سبب شد که حکومت نمرود احساس
خطر کند و او را مجبور سازد که از منطقهي بابل خارج شود. و از طرف دیگر مأموریت ابراهیم نیز در منطقهي بابل به مرحلهي
مطلوبی رسیده بود و ضربهاي بیدار کننده بر بتپرستان وارد آمده بود، و حال نیاز به زمان بود تا این که بذر ایمان کم کم در
. قلبهاي مردم بارور گردد؛ از این رو ابراهیم تصمیم گرفت به منطقهي دیگري برود و وظیفهي توحیدي خود را ادامه دهد. 2
ابراهیم به سوي سرزمین پربرکتی هجرت کرد و از قراین به دست میآید که مقصود سرزمین فلسطین است؛ چون قرآن در آغاز
سورهي اسراء این سرزمین را پربرکت خوانده است؛ سرزمینی که کانون پرورش پیامبران الهی و محل قدس است. 3. ابراهیم در این
مهاجرت همسرش ساره و برادر زادهاش لوط و احتمالًا ص: 195 گروه اندکی از مؤمنان را به همراه
در سن کهولت او « ساره » اشاره شده است که از مادري به نام ،« اسحاق » 4. در این آیه به یکی از فرزندان ابراهیم، یعنی «1» . برد
متولد شده بود و از این رو موهبتی الهی به شمار میآمد و نیز به فرزند اسحاق و نوهي ابراهیم یعنی یعقوب اشاره شده که سر
است و این وصف براي یعقوب آمده است؛ چراکه « زیاده یا موهبت » به معناي « نافِلۀ » .5 «2» . سلسلهي پیامبران بنی اسرائیل بود
ابراهیم از خدا فرزندي صالح خواست و خدا نوهاي نیز بر آن افزود. 6. در برخی دیگر از آیات قرآن اشاره شده است که ابراهیم
و سرانجام دعاي او مستجاب شد و اسماعیل و اسحاق به او عنایت شد که «3» علیه السلام از خدا فرزندان صالح درخواست میکرد
هر کدام سر سلسلهي پیامبران بزرگی بودند. آموزهها و پیامها: 1. خدا از رهبران الهی حمایت میکند و آنها را (به وسیلهي هجرت)
رهایی میبخشد. 2. خدا نه تنها دعاي مردان الهی را مستجاب میکند، بلکه چیزي هم بر آن میافزاید. 3. از فرجام نیک ابراهیم
عبرت گیرید. ص: 196 *** قرآنکریم در آیهي هفتاد وسوم سورهي انبیاء به ویژگیهاي پیامبران
الهی اشاره کرده، میفرماید: 73 . وَجَعَلْنهُمْ أَئِمَّۀً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَیْنَآ إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرتِ وَإِقَامَ الصَّلَوةِ وَإیتَآءَ الزَّکَوةِ وَکَانُواْ لَنَا عبِدِینَ
و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما، (مردم را) رهنمون میشوند؛ و انجام نیکیها و بر پاداشتن نماز و پرداخت زکات را به
صفحه 61 از 113
آنان وحی کردیم؛ و فقط پرستش کنندهي ما بودند. نکتهها و اشارهها: 1. در این آیه و آیهي قبل به هفت ویژگی پیامبران الهی
اشاره شده است. این آیات در مورد ابراهیم، لوط، اسحاق و یعقوب علیهم السلام است اما مطالبی که بیان شده از ویژگیهاي
همهي پیامبران الهی است. البته برخی مفسران احتمال دادهاند، شش صفتی که در این آیه بیان شده، شرح صالح بودن پیامبران باشد
عبارت است از دریافت پیام الهی و رساندن آن به مردم همراه با بشارت و هشدار به آنان، « نبوت » .2 «1» . که در آیهي قبل بیان شد
آخرین مرحلهي سیر تکاملی انسان و به معناي رهبري همهي جنبههاي مادي، معنوي، ظاهري، باطنی، جسمی و روحی « امامت » اما
مردم است. در مرحلهي امامت برنامههاي وحی الهی در میان مردم اجرا میشود و با تشکیل حکومت عدل الهی یا بدون آن، احکام
و برنامهي پرورش انسانها عمل میشود و محیطی پاك و رشدآفرین به وجود میآید. پس مقام امامت که در این آیه بدان اشاره
شده، مقام تحقق بخشیدن ص: 197 به برنامههاي الهی و هدایت تشریعی و تکوینی و رساندن مردم
به سرمنزل مقصود است. 3. در قرآن کریم و احادیث اهل بیت علیهم السلام بیان شده که در جهان دو گونه امام و پیشوا وجود
دارند: امامان حق که به فرمان خدا مردم را هدایت میکنند و امر او را برتر از حکم خود میشمرند؛ و پیشوایان باطل و امامان آتش
که مردم را به سوي دوزخ فرا میخوانند و فرمان و قانون خود را بر امر الهی مقدم میشمارند و طبق هوسهاي خود عمل میکنند.
در این آیه، یا وحی تشریعی است که به سوي پیامبران الهی فرود میآید و « وحی » 4. برخی مفسران بر آناند که مقصود از «1»
برنامههاي نیک و نماز و زکات را بیان میکند؛ و یا وحی تکوینی، یعنی توفیق، توان، جاذبهي معنوي (و الهام) انجام کارهاي نیک
اما برخی دیگر از مفسران بزرگ بر «2» . و نماز و زکات. هر چند این مطلب به معناي اجباري بودن این کارها براي پیامبران نیست
است؛ یعنی پیامبران الهی به وسیلهي روح القدس و پاکی درونی، با نیرویی « تسدیدي » آناند که مقصود از وحی در این جا وحی
نماز و » 5. در این آیه «3» . الهی تقویت و استوار میشوند که این نیرو آنها را به سوي کارهاي نیک و نماز و زکات فرا میخواند
را به صورت خاص بیان کرده است، در حالی که هر دو جزئی از کارهاي خیر هستند که در آیه بدانها اشاره شده است. این « زکات
.6 تذکر خاص در مورد نماز و زکات نشان دهندهي اهمیت این دو برنامهي الهی است. ص: 198
اخلاص در عبادت یکی از ویژگیهاي پیامبران الهی است. آیه اشاره دارد که پیامبران قبل از رسیدن به مقامات الهی نیز مردانی
آموزهها و پیامها: 1. خدا امامانی هدایتگر، پرستشگر، «1» . شایسته و پرستشگر بودند و از این رو خدا به آنان مواهب تازهاي بخشید
با برنامههایی وحیانی براي بشریت قرار داده است. 2. معیار پیشوایان حق آن است که بر اساس دستورات الهی مردم را راهنمایی
میکنند. 3. خدا مردان الهی را با نیرویی الهی یاري میرساند و به سوي کارهاي نیک فرا میخواند. 4. رهبران الهی در راستاي
دستورات و وحی الهی حرکت کنند. *** ***
ماجراي